مجموعه کتاب های ساده ، کتاب 23 : دو زندگی
دربارهی این کتاب:
A little boy Huw lived with his father and brother Gareth in the mining village Tredonald, South Wales. Their father had been drinking since his wife died. Huw and Gareth worked at mine just like other men from the village. Once Huw met a schoolgirl Megan. They fell in love immediately. Megan's father - Mr. Jenkins objected to such relations. He wished a better future for his daughter, than being a wife of a miner. He wanted her to enter the college and become an intelligent and educated lady. Nevertheless, the young people continued to meet secretly. They decided to get married. Suddenly Huw and his father had to leave for Canada. The lovers promised each other to keep in touch. And after Huw's returning they would definitely get married.
این شامل 17 زیر است:
مگان و هاو با هم دوستن.
مگان و هاو تصمیم میگیرن دو سال بعد ازدواج کنن.
معدن در روستا منفجر میشه.
گارث میمیره.
هاو به مگان میگه میخوان تردونالد رو ترک کنن.
پنجاه سال میگذره.
هاو تصمیم میگیره برای مگان نامه ننویسه.
هاو پدر بث هست.
بث به هاو نامه مینویسه و میگه دخترشه.
مگان و بث میخوان هاو رو ببینن.
هاو میره تردونالد.
هاو و مگان همدیگه رو میبینن.
بث و هاو همدیگه رو میبینن.
هاو به مگان میگه هنوز دوستش داره و میخواد باهاش ازدواج کنه.
مگان میگه میخواد با پائول ازدواج کنه.
شام پنج نفره خوب پیش میره.
هاو و مگان ازدواج میکنن.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.