شریک

مجموعه کتاب های متوسط ، کتاب 6 : شریک

درباره‌ی این کتاب:

Danilo lives a happy life in a little town Pont Pora in Brazil. Although he have only a small house and an old little car, he is very rich. Now he is living alone but he has a woman who he loves. No matter that at present time there is a big distance between them. Eventually, they will be together. Danilo has changed a lot during last years. He is thinner now that his used to be. He runs his 10-kilometer course every day, eats proper food and generally has a good health. Danilo definitely should be very happy but he is not. He worried all the time because he know – one day he will face consequences of his past. Consequences, that changed his life, his appearance, place of leaving and forced him to hide and fear every day that THEY will find him. Therefore, this day has come.

این شامل 15 زیر است:

گروه استفانو و گای، دنیلو را که پول زیادی برده بود گرفتند. ایوا برای نجاتش از مامور کاتر کمک گرفت.

گای برای فهمیدن محل پولها، دنیلو(پاتریک) را شکنجه کرد، او نمیدانست چون ایوا پولها را منتقل کرده بود.

پس از دستگیری و همکاری استفانو، پاتریک از پاراگوئه به کشور پورتوریکو در آمریکای شمالی منتقل شد.

داوران تصمیم گرفتن پاتریک رو به یک زندان مخوف بفرستند. بیمه درصدد پس گرفتن بیمه عمر، از ترودی بود.

پاتریک به بیمارستان سان خوان منتقل شد. چند عکس از زخمها تهیه کرد. سندی وکالتش رو بر عهده گرفت.

عکسهای بدن شکنجه شده پاتریک منتشر شد. او به بیلاکسی انتقال یافت. پلیس در صدد دستگیری استفانو بود.

پِپر جوانی گمشده، مشکوک به سوختن در ماشین بود.دادگاهی پاتریک برگزار شد. ترودی مصاحبه تلوزیونی داشت.

دو پلیس، استفانو را مورد بازجویی قرار دادند. او به توصیه وکیلش، سعی کرد تا حد امکان، حقیقت را بگوید.

قرار شد ترودی از ادعاهای مالی علیه پاتریک دست برداره و درعوض پاتریک خیانتش رو در مطبوعات فاش نکنه

پاتریک در مورد نحوه اجرای نقشه هاش مثل ظاهرش، بیمه، آتش زدن ماشین، انتقال پولها با کارل صحبت کرد.

گروه استفانو برای کشاندن لی به خونه، پدرش رو دزدیدن. سندی با لی در مورد اریکا و مدارکش صحبت کرد.

چند وکیل از استفانو بازجویی کردن اون درباره پیدا کردن پاتریک توضیح داد و اقرار کرد ایوا رو میشناسه.

پلیس لی رو در میامی، در راه بازگشت به برزیل دستگیر کرد و سندی یک وکیل برای لی گرفت.

سندی موفق شد توافق هایی رو به نفع پاتریک هم بادولت و هم با گروه استفانو ترتیب بده. پدر ایوا آزاد شد.

نوه کلوویس پاتریک رو بخشید. پاتریک آزاد شد. متاسفانه ایوا پاریک رو تنها گذاشت و با پولها ناپدید شد.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.