بعد از مرگ ریچارد آبرنتی، همه‌ی خانواده برای مراسم دفنش به خونه برگشتن.

خواهر ریچارد، کورا گفت برادرش به قتل رسیده.

همه به حرفی که کورا زده بود و به آینده‌شون فکر می‌کنن.

کورا لنسکوئنت در کلبه‌اش با تبر به قتل میرسه.

آقای انتوایستل به دیدن جورج، رزاموند و سوزان میره و میپرسه روز بعد از مراسم خاکسپاری کجا بودن.

آقای انتوایستل به دیدن تیموتی رفت.

آقای انتوایستل پیش پوآرو میره و ازش می‌خواد در مورد پرونده تحقیق کنه.

آقای انتوایستل از دکتر لارابی و لانس‌کامب درباره‌ی ریچارد سؤال میکنه.

رسیدگی خانم لنسکوئنت انجام شد. دوست قدیمی خانم لنسکوئنت به دیدن سوزان و دوشیزه گلچریست اومد. یک تکه کیک با پست به خونه فرستاده شده.

سوزان ترتیبی داد که دوشیزه گلچریست به یورکشایر بره و از مائود مراقبت کنه.

دوشیزه گلچریست از کیک عروسی که براش فرستاده بودن مسموم میشه، ولی چون ازش کم خورده، نمیمیره.

پوآرو با آقای گابی که اطلاعاتی از خانواده جمع کرده بود، دیدار می‌کنه.

بازرس مورتون به ملاقات پوآرو میره.

پوآرو به دیدن اندربی هال میره و با هلن صحبت می‌کنه.

مائود و تیموتی آبرنتی تصمیم گرفتن به اندربی هال برن.

پوآرو و اعضای خانواده‌ی آبرنتی در اندربی هال هستن و پوآرو باهاشون صحبت می‌کنه.

رزاموند می‌فهمه پوآرو در حقیقت کارآگاه هست.

پوآرو فهمیده قاتل کی هست و هلن چیز عجیبی در مورد کسی رو به خاطر آورد.

یک نفر از سر هلن زده و پوآرو میگه هلن هیچ وقت نمیشه هوشیاریش رو به دست بیاره.

گرگوری بنکس به پوآرو میگه ریچارد آبرنتی رو اون کشته.

پوآرو با رزاموند صحبت می‌کنه.

پوآرو می‌فهمه که دوشیزه گلچریست بوده که کورا رو به خاطر یک نقاشی از وارمیر به قتل رسونده.

دادگاه حکم به مجرم بودن دوشیزه گلچریست رو صادر می‌کنه.