سرفصل های مهم
فصل دوم
توضیح مختصر
خواهر ریچارد، کورا گفت برادرش به قتل رسیده.
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح سخت
دانلود اپلیکیشن «زیبوک»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی فصل
فصل دوم
آقای انتوایستل گفت: “همونطور که میدونید، من مأمور اجرای وصیتنامهی ریچارد آبرنتی هستم…”
کورا لنسکوئنت حرفش رو قطع کردنمیدونستم. چیزی برای من گذاشته؟”
انتوایستل نادیده گرفتش و ادامه داد: “اول، وصیتنامهی ریچارد آبرنتی تقریباً همه چیز رو به پسرش مورتیمر به جا گذاشته بود. بعد از مرگ مورتیمر، ریچارد تصمیم گرفت قبل از اینکه وصیتنامهی جدیدی بنویسه، برادرزادهها و خواهرزادههاش رو بهتر بشناسه.”
“چیزی برای من گذاشته؟”
کورا تکرار کرد:
آقای انتوایستل دوباره نادیدهاش گرفت “جدای از ارث به لانسکامب، تمام دارایی ریچارد به شش قسمت مساوی تقسیم میشه. چهار تا از اینها، به برادر ریچارد تیموتی، خواهرزادهاش جورج کراسفیلد، و برادرزادههاش سوزان بنکس و رزاموند شین میرسه. دو بخش دیگه سرمایهگذاری میشه و درآمدشون به خانم هلن آبرنتی، بیوهی برادرش لئو و خواهرش کورا لنسکوئنت پرداخت میشه. بعد از مرگشون، پول بین چهار تا ذینفع دیگه یا بچههای اونها تقسیم میشه.”
“خیلی خوبه.
کورا لنسکوئنت گفت:
چقدر؟”
“سالانه حدوداً سه تا چهار هزار پوند.”
“خوبه!
کورا گفت:
من میرم و ایتالیا رو میبینم.”
هلن آبرنتی به آرومی گفت: “ریچارد چقدر سخاوتمند بوده.”
آقای انتوایستل گفت: “اون خیلی به شما علاقه داشت.”
هلن با تأسف گفت: “ای کاش میفهمیدم چقدر مریض بود.”
آقای انتوایستل گفت: “هیچ کس انتظار نداشت ریچارد به این زودی بمیره. حتی دکتر هم تعجب کرده بود.”
کورا گفت: “روزنامه نوشته بود «ناگهانی، در محل اقامتش»”
سپس تعجب کردم
“اون موقع فکر کردم که… هنوز هم، خیلی خوب مخفی نگه داشته شده، مگه نه؟ فکر میکنم حق دارید. منظورم اینه که باید در خانواده میموند.”
صورتهایی که به طرفش برگشتن، متحیر به نظر میرسیدن.
آقای انتوایستل گفت: “کورا واقعاً متأسفانه نمیدونم منظورت چیه؟”
کورا لنسکوئنت با تعجب اطرافش رو نگاه کرد.
ولی به قتل رسیده بود، نرسیده بود؟”
او گفت: “
متن انگلیسی فصل
CHAPTER TWO
‘As you know,’ said Mr Entwhistle, ‘I am the executor of Richard Abernethie’s will.’
‘I didn’t know,’ interrupted Cora Lansquenet. ‘Did he leave me anything?’
Ignoring her, Entwhistle continued, ‘Originally, Richard Abernethie’s will left almost everything to his son Mortimer. After Mortimer’s death, Richard decided to get to know his nephew and nieces better before he made a new will.’
‘Did he leave me anything?’ repeated Cora.
Mr Entwhistle again ignored her, Apart from a legacy to Lanscombe, everything Richard owned is going to be divided into six equal parts. Four of these will go to: Richard’s brother Timothy; his nephew George Crossfield; and his nieces Susan Banks and Rosamund Shane. The other two parts are going to be invested and the income from them will be paid to Mrs Helen Abernethie, the widow of his brother Leo; and to his sister, Mrs Cora Lansquenet. After their death the money is to be divided between the other four beneficiaries or their children.’
‘That’s very nice!’ said Cora Lansquenet. ‘How much?’
‘About three to four thousand pounds a year.’
‘Good!’ said Cora. ‘I shall go and visit Italy.’
Helen Abernethie said softly, ‘How generous of Richard.’
‘He was very fond of you,’ said Mr Entwhistle.
Helen said regretfully, ‘I wish I had realised how ill he was.’
‘Nobody expected Richard to die as soon as he did. Even the doctor was surprised,’ said Mr Entwhistle.
‘“Suddenly, at his residence” it said in the newspaper,’ said Cora.
‘I wondered then. Still, it’s been kept quiet very nicely, hasn’t it? I think you’re all right. I mean - it should be kept in the family.’
The faces that had turned towards her looked amazed.
Mr Entwhistle said, ‘Really, Cora, I’m afraid I don’t understand what you mean.’
Cora Lansquenet looked round in surprise. ‘But he was murdered, wasn’t he?’ she said.