اشیای نفرین شده

مجموعه: کتاب های ساده / کتاب: رازهای بزرگ در جهان ما / فصل 5

کتاب های ساده

97 کتاب | 1049 فصل

اشیای نفرین شده

توضیح مختصر

چند مورد اشیای منحوس.

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح خیلی سخت

دانلود اپلیکیشن «زیبوک»

این فصل را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زیبوک» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زیبوک»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی فصل

بخش پنجم

اشیای نفرین شده

الماس امید

یک شی زیبا و گرانبها مثل الماس می‌تونه نفرین وحشتناکی داشته باشه؟ الماس امید قرن‌ها مردم رو مجذوب خودش کرده. اندازه استثنایی، کیفیت عالی و رنگ نادر این الماس رو با شکوه و منحصر به فرد ساخته: رویای یک گردآورنده‌ی الماس. و با این حال، این جواهر باارزش برای صاحبانش بدشانسی و مرگ به همراه آورده. اما چرا؟

افسانه‌ها میگن که کشیشی قرن‌ها پیش الماس رو از یک مجسمه‌ی هندو در هند دزدیده. کشیش بعداً مورد شکنجه و مرگ قرار گرفت. در سال ۱۶۴۲ الماس نفیس توسط یک جواهرفروش فرانسوی به نام جین باپتیست تاورنیر خریداری شد و به اروپا برده شد. جواهری که تاورنیر به اروپا برد بسیار بزرگ‌تر از الماس امروزیه که چندین بار تراش خورده. وزن اصلی آن تقریباً ۱۱۲.۵ قیراط بود و یکی از بزرگ‌ترین الماس‌های جهان بود.

در سال ۱۶۶۸ تاورنیر الماس رو به لوئیس چهاردهم پادشاه فرانسه که بسیار تحت تأثیر الماس قرار گرفت بود فروخت. پادشاه فرانسه تصمیم گرفت الماس رو به ۶۷ قیراط برش بده. اون رسماً الماس رو “الماس آبی تاج” نامگذاری کرد و در مناسبات بسیار خاص الماس رو با افتخار بر روی روبانی دور گردنش آویخت.

تاورنیر که مجبور شد برای یافتن ثروت دیگه‌ای برای پرداخت بدهی‌های پسرش به هند برگرده، طی سفر توسط سگ‌های وحشی به طرز وحشیانه‌ای کشته شد.

بیش از یک قرن الماس آبی توسط پادشاهان و ملکه‌های فرانسه استفاده شد. اما هنگامی که پادشاه لوئی چهاردهم در سال ۱۷۱۵ درگذشت مردی بسیار غمگین بود و امپراتوریش در وضعیت بدی قرار داشت.

جانشینان او شانس بدتری داشتن. پرنسس دی لامبال توسط جمعیت خشمگین خیابان با ضرب و شتم کشته شد. پادشاه لوئی شانزدهم و همسرش ملکه ماری آنتوانت، که از به گردن آویختن الماس آبی لذت میبردن، با گیوتین اعدام شدن. الماس آبی و سایر جواهرات سلطنتی در سپتامبر ۱۷۹۲ در جریان انقلاب فرانسه ناپدید شدن.

شایعات میگن پادشاه انگلیس جورج چهارم در اوایل سال ۱۸۰۰ الماس آبی رو از یک جواهرفروش به نام دانیل الیاسون خریداری کرد. هنگامی که شاه جورج در سال ۱۸۳۰ درگذشت، بدهی‌های زیادی به جا گذاشت و الماس برای پرداخت بخشی از اون بدهی‌ها فروخته شد.

در سال ۱۸۳۹ این سنگ قیمتی متعلق به یک بانکدار ثروتمند لندنی، هنری فیلیپ هوپ بود که اسم خودش رو روی این الماس گذاشت. جواهر نحس در خانواده‌ی هوپ باقی موند و سرانجام به دارایی لرد فرانسیس هوپ تبدیل شد. نفرین الماس ادامه یافت و لرد هوپ ورشکست شد. مجبور شد الماس رو در سال ۱۹۰۲ اندکی پس از از دست دادن پاش در یک تصادف بفروشه.

جواهر فروش آمریکایی سیمون فرانکل الماس امید رو در اوایل دهه ۱۹۰۰ به ایالات متحده آورد. الماس نفرین شده چندین بار صاحبش رو تغییر داد و سرانجام توسط پیر کارتیه، جواهرفروش معروف فرانسوی خریداری شد.

کارتیه جواهر باشکوه رو به یکی از مشتریان ثروتمند آمریکایی خود، خانم اوالین والش مک لین، که از پاریس دیدار می‌کرد، نشون داد. خانم مک لین قبلاً به کارتیه گفته بود که اشیایی که فکر میشد بدشانسی میارن همیشه برای اون خوش شانسی به ارمغان آوردن.

خانم مک لین الماس خارق‌العاده رو در ژانویه ۱۹۱۱ به قیمت ۱۵۴ هزار دلار خریداری کرد. اون با افتخار تمام وقت این جواهر رو به گردن می‌آویخت و دوستانش بسیار تحت تأثیر قرار می‌گرفتن.

اگرچه خانم مک لین الماس رو شانس‌آور می‌دونست اما از نفرین نجات پیدا نکرد. پسر نه ساله‌اش، وینسون، توسط اتومبیل کشته شد و دخترش هم در ۲۵ سالگی خودکشی کرد. شوهرش بیماری روحی پیدا کرد و کنترل کسب و کار عظیم روزنامه‌اش رو از دست داد. روزهای پایانیش رو در بیمارستان روانی سپری کرد. ثروت عظیم خانوادگی به سرعت ناپدید شد.

یک معما توضیح داده شده؟

خانم مک لین در سال ۱۹۴۷ درگذشت. اگرچه می‌خواست این جواهر در خانواده باقی بمونه، اما به هری وینستون، جواهرساز آمریکایی فروخته شد. در سال ۱۹۵۸ وینستون الماس صد میلیون دلاری رو به مؤسسه‌ی معروف اسمیتسونیان در واشنگتن دی سی داد. و حالا بخشی از مجموعه‌ی ملی معدنی و جواهری اسمیتسونین هست. اما آیا این جواهر هنوز هم قدرت شیطانیش رو داره؟

طی سال‌ها، هر بار اتفاق بدی در ایالات متحده رخ میداد بسیاری از مردم فکر می‌کردن الماس امید مسئول این اتفاقه. اما مدیر مؤسسه‌ی اسمیتسونیان معتقده که الماس خوش شانسی آورده. ‘هدیه الماس امید برای ما خوش شانسی آورده. در واقع، از زمانی که الماس به اسمیتسونیان داده شد، مجموعه جواهرات ما بزرگ‌تر و بزرگ‌تر شده!”

شما چی فکر میکنید؟ آیا یک الماس واقعاً میتونه چنین بدشانسی ایجاد کنه؟

ماشین جیمز دین

بازیگر آمریکایی جیمز دین یک بُت فیلم افسانه‌ای بود. اگرچه در سال ۱۹۵۵ در سن بیست و چهار سالگی درگذشت، اما همچنان یکی از محبوب‌ترین بازیگران جهان هست.

افسانه جیمز دین حتی بیشتر هم شد چون به شکل بسیار غم‌انگیزی در سن جوانی درگذشت. اما دقیقاً چطور مُرد؟

جیمز دین عاشق اتومبیل‌های سریع و شرکت در مسابقات اتومبیلرانی بود. عصر روز جمعه ۲۳ سپتامبر ۱۹۵۵ دوستش الک گينس، بازيگر انگليسی رو برای ديدن اتومبيل مسابقه‌ای جديدش دعوت كرد. یک پورشه ۵۵۰ اسپایدر به رنگ نقره‌ای بود و جیمز دین اسمش رو حرامزاده‌ی کوچک گذاشته بود. وقتی بازیگر انگلیسی ماشین رو دید، بلافاصله حس عجیبی بهش دست داد و گفت: “حالا ساعت ده جمعه ۲۳ سپتامبر ۱۹۵۵ هست. گوش کن! اگر این ماشین رو برونی، مطمئنم هفته‌ی آینده تا این موقع میمیری.” جیمز دین فقط خندید و الک گینس به خاطر حرف‌هاش عذرخواهی کرد.

عصر سی سپتامبر ۱۹۵۵، جیمز دین در حال رانندگی با پورشه‌ی اسپایدرش به یک مسابقه‌ی اتومبیلرانی در سالیناس، کالیفرنیا بود. یک‌مرتبه ماشین دیگه‌ای اومد جلوش و دین باهاش برخورد کرد. در جا درگذشت. کل دنیا از شنیدن مرگ بازیگر جوان مشهور شوکه شدن. نفرین حرامزاده کوچک تازه آغاز شده بود.

طراح اتومبیل هالیوود، جورج باریس، لاشه‌ی حرامزاده‌ی کوچک رو به قیمت ۲۵۰۰ دلار خریداری کرد و قصد داشت قطعات خوب ماشین رو بفروشه. اما وقتی لاشه ماشین به گاراژ باریس رسید، به طور تصادفی به یکی از مکانیک‌ها برخورد کرد و پاهاش رو شکست. بعد از این باریس حس بدی نسبت به ماشین داشت اما به فروش قطعاتش ادامه داد.

یک پزشک جوان، تروی مک هنری، موتور حرامزاده‌ی کوچک رو خرید ودر اتومبیل مسابقه‌ایش قرار داد. در ۲۲ اکتبر ۱۹۵۶ تروی در یک مسابقه اتومبیلرانی در پومونا فیر گراندس در کالیفرنیا شرکت کرد. در طول مسابقه کنترل ماشینش رو از دست داد و به یک درخت برخورد کرد: بلافاصله کشته شد.

دکتر ویلیام اشرید پزشک دیگری بود که ماشین‌های سریع رو دوست داشت. اون قطعه‌ی دیگری از حرامزاده کوچک رو خرید و در اتومبیل مسابقه‌ایش قرار داد. یک روز کنترل ماشینش رو از دست داد و به شدت زخمی شد.

باریس همچنین دو تا از لاستیک‌های حرامزاده‌ی کوچک رو به یک مرد جوان فروخت. در حالی که رانندگی می‌کرد هر دو لاستیک به طور همزمان ترکیدن و کم مونده بود کشته بشه.

در این زمان جورج باریس دیگه نمی‌خواست قطعات ماشین رو بفروشه. فهمید که مشکلی وجود داره. “شر می‌تونه به شکل اتومبیل در بیاد؟” از خودش پرسید.

خودروی خراب رو برای نمایشگاهی در مورد ایمنی راه به گشت بزرگراه کالیفرنیا داد. بعد از چند روز گاراژی که پورشه در آن پارک شده بود دچار آتش‌سوزی شد و همه‌ی ماشین‌های این گاراژ به جز حرامزاده کوچک از بین رفتن.

سرانجام، خودرو در نمایشگاهی در ساکرامنتو، کالیفرنیا به نمایش گذاشته شد و گروهی از دانش‌آموزان نوجوان ازش بازدید کردن. یک روز از روی صفحه‌ی نمایشش افتاد و یکی از بازدیدکنندگان رو به شدت مجروح کرد.

پس از این نمایشگاه نحس، حرامزاده کوچک در یک کامیون قرار گرفت و به قسمت دیگری از کالیفرنیا منتقل شد. در طول سفر، راننده، جورج بارکوئیس، از کامیونش به بیرون پرتاب شد. ماشین نحس افتاد روش و در جا کشته شد.

یک معما توضیح داده شد؟

حوادث عجیب و مرموز دیگری تا سال ۱۹۶۰ که حرامزاده کوچک سرانجام ناپدید شد، اتفاق افتاد. احتمالاً توسط شخصی دزدیده شده که به نفرین اعتقاد نداشته. دیگه هیچ کس نتونست ماشین نفرین شده رو دوباره پیدا کنه. و نمی‌دونیم قسمت‌هایی از حرامزاده کوچک هنوز در گردش هست یا نه.

شما چی فکر میکنید؟ همه‌ی این حوادث عجیب فقط یک سری اتفاقات تصادفی بوده، یا ماشین جیمز دین واقعاً نحس بوده؟

متن انگلیسی فصل

Part five

Cursed Objects

The Hope Diamond

Can a beautiful, precious object like a diamond have a terrible curse? The Hope Diamond has fascinated people for centuries. Its exceptional size, perfect quality and rare colour make it magnificent and unique: a diamond collector’s dream. And yet, this priceless jewel has brought its owners bad luck and death. But why?

Legend says that a priest stole the diamond from a Hindu statue in India many centuries ago.

The priest was later tortured to death. In 1642 the exquisite diamond was bought by a French jeweller named Jean Baptiste Tavernier, and he took it to Europe.

The jewel Tavernier took to Europe was much bigger than the present-day diamond, which has been cut several times. It originally weighed almost 112/5 carats and was one of the biggest diamonds in the world.

In 1668 Tavernier sold it to King Louis XIV of France, who was very impressed with it. The French king decided to cut the diamond to 67 carats. He officially named it ‘The Blue Diamond of the Crown, and wore it proudly on a ribbon around his neck on very special occasions.

Tavernier, who had to return to India to look for another fortune to pay his son’s debts, was brutally killed by wild dogs during the trip.

For more than a century the Blue Diamond was worn by France’s kings and queens. But when King Louis XIV died in 1715 he was a very unhappy man and his empire was in a bad state.

His successors had worse luck. The Princess de Lamballe was beaten to death by an angry street crowd.

King Louis XVI and his wife Queen Marie Antoinette, who enjoyed wearing the Blue Diamond, were executed on the guillotine. The Blue Diamond and other royal jewels disappeared in September 1792 during the French Revolution.

Rumours say that the British King George IV bought the Blue Diamond from a jeweller named Daniel Eliason in the early 1800. When King George died in 1830, he left a lot of debts and the diamond was sold to pay some of them.

By 1839 the precious stone was owned by a wealthy London banker, Henry Philip Hope, who gave the diamond its name. The unlucky jewel remained in the Hope family and eventually became the property of Lord Francis Hope. The curse of the diamond continued and Lord Hope went bankrupt. He had to sell the diamond in 1902, shortly after losing his leg in an accident.

The American jeweller Simon Frankel brought the Hope diamond to the United States in the early 1900s. The cursed diamond changed owners several times and was finally bought by Pierre Cartier, the famous French jeweller.

Cartier showed the splendid jewel to one of his wealthy American clients, Mrs Evalyn Walsh McLean, who was visiting Paris. Mrs McLean had previously told Cartier that objects that were considered bad luck always brought her good luck.

Mrs McLean bought the extraordinary diamond in January 1911 for $154,000. She proudly wore the jewel all the time and her friends were very impressed.

Even though Mrs McLean considered the diamond lucky, she did not escape the curse. Her nine-year-old son, Vinson, was killed by a car, and her daughter killed herself at the age of 25. Her husband became mentally ill and lost control of his huge newspaper business. He ended his days in a mental hospital. The immense family fortune quickly disappeared.


A Mystery Explained?

Mrs McLean died in 1947. Although she wanted the jewel to remain in the family, it was sold to Harry Winston, an American jeweller. In 1958 Winston gave the $100 million diamond to the famous Smithsonian Institution in Washington D.C., and it is now part of the Smithsonian National Gem and Mineral Collection. But does the jewel still have its evil power?

Over the years, many people thought that the Hope Diamond was responsible every time something bad happened in the United States. But the Director of the Smithsonian Institution believes that the Diamond has been lucky. ‘The gift of the Hope Diamond has brought us good luck. In fact, since the Diamond was given to the Smithsonian, our gem collection has grown and grown!’

What do you think? Can a diamond really cause such bad luck?


James Dean’s Car

The American actor James Dean was a legendary film idol. Although he died at the age of just twenty-four in 1955, he remains one of the world’s most popular actors.

James Dean’s legend has become even greater because he died so tragically at such a young age. But exactly how did he die?

James Dean loved fast cars and taking part in car races. On the evening of Friday 23 September 1955 he invited his friend Alec Guinness, the British actor, to see his new racing car. It was a silver-coloured Porsche 550 Spyder and James Dean called it the Little Bastard.

When the British actor saw the car, he immediately felt strange and said, ‘It is now ten o’clock, Friday 23 September 1955. Listen! If you drive this car, I’m sure you’re going to die in it by this time next week.’ James Dean just laughed, and Alec Guinness apologised for what he had said.

On the evening of 30 September 1955, James Dean was driving his Porsche Spyder to a car race in Salinas, California. Suddenly, another car pulled out in front of him and Dean crashed into it. He died instantly. The entire world was shocked to hear of the death of the famous young actor. the curse of the Little Bastard had just begun.

The Hollywood car designer George Barris bought the wreck of the Little Bastard for $2,500, and planned to sell the good parts of the car. But when the wreck arrived at Barris’s garage, it accidentally hit one of the mechanics and broke his legs. After this Barris had bad feelings about the car, but he continued selling its parts.

A young doctor, Troy McHenry, bought the Little Bastard’s engine and put it in his racing car. On 22 October 1956 he took part in a car race at the Pomona Fair Grounds in California. During the race he lost control of his car and hit a tree: he was killed instantly.

Dr William Eschrid was another doctor who liked fast cars. He bought another part of the Little Bastard and put it in his racing car. One day he lost control of his car and was seriously injured.

Barris also sold two of the Little Bastard’s tyres to a young man. While he was driving both tyres burst at the same time and he was almost killed.

At this point George Barris did not want to sell the car’s parts any more. He realised something was very wrong. ‘Can evil take the form of a car?’ he asked himself.

He gave the wrecked car to the California Highway Patrol for an exhibition on road safety. After a few days the garage where the Porsche was parked caught fire and every car in the garage was destroyed, except for the Little Bastard.

Finally, the car was put on display at an exhibition in Sacramento, California, and groups of teenage students visited it. One day it fell from its display and seriously injured one of the visitors.

After this unlucky exhibition, the Little Bastard was put on a lorry and transported to another part of California. During the trip the driver, George Barkuis, was thrown from his lorry. The cursed car fell on him and he was killed instantly.


A Mystery Explained?

Other bizarre and mysterious accidents happened until 1960, when the Little Bastard finally disappeared. It was probably stolen by someone who did not believe in the curse. No one has ever been able to find the cursed car again. And we do not know if parts of the Little Bastard are still in circulation.

What do you think? Where all these strange accidents just a series of coincidences, or was there really a curse on James Dean’s car?

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.