ربکا

مجموعه کتاب های ساده ، کتاب 37 : ربکا

درباره‌ی این کتاب:

A young woman who is serving to a rich American Madame, going with her on the Cote d’Azur and accidentally meets there a British aristocrat named Maximilian de Winter. He is the owner of amazingly beautiful estate Manderley. After a brief romance, she agrees to marry him. They return to Manderley together. Almost immediately, the bride realizes how difficult it will be to erase the memory of her husband’s image of his ex-wife, Rebecca. She died about a year ago, sailing on a yacht. Rebecca is rumoured to be not only has outstanding beauty, but also was an excellent hostess, who was able to stay in the community, went sailing on a yacht and was completely perfect. New wife suffers from her own embarrassment, shyness, inability to meet people and afraid of the servants that compares it with the previous mistress.

این شامل 24 زیر است:

خانم وان هارپر و مصاحبش با دوینتر آشنا شدن.

مصاحب خانم وان هاپر و دوینتر با هم میرن بیرون.

دوینتر از ماندرلی به مصاحب میگه.

ماكسيم ميخواد با مصاحب ازدواج كنه.

مصاحب و دوینتر میان ماندرلی.

مصاحب میره اتاق صبح.

خواهر ماکسیم مهمون میاد.

ماکسیم و مصاحب با هم میرن دره‌ی شادی.

مصاحب کلبه‌ای در ساحل پیدا میکنه.

مصاحب از فرانک سؤالاتی درباره‌ی ربکا میپرسه.

The companion is very shy.

مصاحب میره اتاق خواب ربکا.

ماکسیم از اومدن فاول به ماندرلی خیلی عصبانی شده.

در ماندرلی مجلس رقص برگزار میشه.

مصاحب لباسی که ربکا پوشیده بود رو برای مجلس رقص میپوشه.

خانم دانورز و مصاحب با هم حرف زدن.

ماکسیم میگه اون ربکا رو کشته.

ماکسیم میگه ربکا زن بدی بود.

قرار هست به پیدا شدن جسد ربکا رسیدگی بشه.

سازنده‌ی قایق میگه مرگ ربکا حادثه نبوده.

فاول میگه ماکسیم ربکا رو کشته.

شماره‌ی یک دکتر رو در دفتر خاطرات ربکا پیدا میکنن.

دکتر بیکر گفت ربکا بیمار بود.

ماندرلی آتش گرفت و خاکستر شد.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.