جک سلاخ کی بود؟

مجموعه: کتاب های ساده / کتاب: جک سلاخ / فصل 6

کتاب های ساده

97 کتاب | 1049 فصل

جک سلاخ کی بود؟

توضیح مختصر

گمان میشه هاچینسون جک سلاخ باشه.

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح خیلی سخت

دانلود اپلیکیشن «زیبوک»

این فصل را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زیبوک» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زیبوک»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی فصل

فصل ششم

جک سلاخ کی بود؟

شخص به نام جک سلاخ هرگز دستگیر نشد و احتمالاً اسمش هم هیچ وقت مشخص نخواهد شد. اون زمان مظنونان زیادی وجود داشت، اما پلیس هیچ مدرک واقعی علیه اونها نداشت. طی سال‌های پس از قتل‌ها تعداد مظنونان افزایش پیدا کرد.

از طریق توصیفات معدود شاهدانی که احتمالاً دیدنش، میشه یک تصویر شناسایی از این مرد ساخت. اولین شاهد الیزابت دارل بود، که به احتمال زیاد سلاخ رو همراه آنی چاپمن بیرون خیابان ۲۹ هانبری دیده. یک کلاه قهوه‌ای دییراستاکر به سر داشت و قد کوتاه بود، حدود ۱.۶۳ متر. خانم دارل صورتش رو ندیده بود، بنابراین گمانش از این که یک خارجی تیره‌پوست بیش از چهل ساله بود، قطعی نیست.

در مورد الیزابت استراید، از توصیفات پاسبان اسمیت و اسرائیل شوارتز، یک مرد بین ۲۸ - سی ساله، با قد ۱.۶۵ متر تا ۱.۷۰ متر، و لباس‌های تیره و کلاه نوک‌تیز، یا شاید دییراستاکر داریم. شوارتز گفت مرد سبیل کوچکی داشت. جوزف لواند مردی و زنی رو حوالی میدان میتر دید. اگر زن کاترین ادووز بود، پس مرد مطمئناً جک سلاخ بود: حدوداً سی ساله، با قد متوسط ​، با سبیل‌های کوچک و کلاه نوک‌تیز.

در ۱۲ نوامبر، کارگری به اسم جورج هاچینسون شرح خیلی خوبی از مردی که ساعت ۲ صبح روز قتلش با مری کلی دیده بود به پلیس داد. هاچینسون گفت این مرد حدود ۳۴-۳۵ ساله بود، کمی بلندتر از ۱.۶۷ متر، صورت رنگ پریده، چشم‌ها و موهای تیره و سبیلی کوچک. شبیه آقایون محترم لباس پوشیده بود: کت بلند تیره، کلاه تیره و چکمه‌های دکمه‌دار. کراوات مشکی و یک زنجیره ساعت بزرگ طلایی داشت. یک بسته‌ی کوچیک دستش بود. هاچینسون دنبال زوجین به خیابان دورست رفت، اونجا ایستادن و در ورودی حیاط میلر صحبت کردن. وقتی وارد حیاط شدن، اون حدود ۴۵ دقیقه منتظر موند. اما نیومدن بیرون، بنابراین وقتی ساعت کلیسا ساعت سه رو اعلام کرد، رفت.

سارا لوئیس، شاهدی که ساعت ۲:۳۰ صبح از جلوی کلیسای مسیح رد شد، گفت مردی رو دید که کنار یک اقامتگاه روبروی حیاط میلر ایستاده بود. قد بلند و تنومند نبود و کلاهی سیاه به سر داشت. اون فکر می‌کرد مرد طوری به حیاط میلر نگاه می‌کنه “انگار که منتظره کسی بیاد بیرون”. بنابراین به نظر شهادت خانم لوئیس داستان جورج هاچینسون رو تأیید می‌کنه. اما بعضی از دانشجوهای قتل معتقدن توصیف هاچینسون بیش از حد دقیقه و اون به دلایلی دروغ میگفته.

بالاخره، می‌تونیم مرد با بطری آبجو رو که ساعت ۱۱:۴۵ شب توسط خانم کاکس با مری دیده شده بود، رو مستثنی کنیم. زمان خیلی زود بود. سلاخ قبل از کشتن قربانیانش ساعات زیادی پیش اونها نمی‌موند.

محتمل‌ترین تصویر از قاتل چیه؟ مرد قد کوتاهی بود، بیشتر از ۱.۶۸ نمی‌شد، بین ۲۸-۳۵ سال، با سبیل‌های قهوه‌ای روشن. لباس‌های تیره و کلاهی با یک یا دو نوک مثل دییراستاکر به سر میذاشت. احتمالاً تنومند و عضلانی بود.

مشخصات روانشناختی قاتل در سال ۱۹۸۸ ایجاد شد. به عنوان فردی منزوی توصیف شد که تنها و بدون کمک همدست کار می‌کرد. معمولاً آخر هفته‌ها می‌کشت، بنابراین شاید به عنوان قصاب کار میکرد. اما پزشک یا جراح نبود چون مهارت یا دانش پزشکی خیلی کمی از خودش نشون میداد. از اونجایی که شب‌ها دیروقت می‌رفت بیرون احتمالاً ازدواج نکرده بود. مطمئناً در منطقه وایت‌چاپل زندگی یا کار می‌کرد چون خیلی خوب اونجا رو می‌شناخت. فقط صورت‌های ادووز و کلی رو مثله کرده بود، که از نظر کارشناسان مدرن نشانگر این هست که اونها رو می‌شناخت.

بیش از صدها مظنون رو میشه حذف کرد. به عنوان مثال مونتاگ جان درویت، وکیل، معلم، و یک ورزشکار مشتاق ۳۱ ساله. در تاریخ ۳۱ دسامبر ۱۸۸۸ جسدش در تیمز در نزدیکی چیسویک پیدا شد. حدود یک ماه بود که در آب بود. جمعه سی نوامبر، درویت به دلیل نامعلومی شغلش رو در یک مدرسه‌ی خصوصی از دست داد. خودکشیش رو در یادداشتی برای برادرش توضیح داد. نوشت می‌ترسه شبیه مادرش بشه و “بهترین کار برای من مردن بود.” مادرش در تیمارستان بود. پلیس معتقد بود درویت بعد از قتل مری کلی دیوانه شده و خودکشی کرده. هرچند، امروزه می‌دونیم که قاتلان زنجیره‌ای غالباً خودکشی نمی‌کنن. همچنین، درویت در اول سپتامبر، روز قتل پولی نیکولز، در دورست کریکت بازی می‌کرد.

در سال ۱۹۰۲ بازرس آبلین به مردی به اسم جورج چاپمن، یک صاحب میخانه که به جرم مسموم کردن مائود مارش، گارسونش، دستگیر شد، مشکوک شد. اون زنان دیگه‌ای هم به همین روش كشته بود. اسم اصلی چاپمن سوریانو کلوسوسکی بود، یک مهاجر لهستانی که در سال ۱۸۸۸ به عنوان سلمانی در وایت‌چاپل کار می‌کرد. اما فقط یک سال قبل به انگلیس اومده بود، پس چطور می‌تونست منطقه رو به خوبی سلاخ بشناسه؟ و آیا ممکنه جک سلاخ از کشتن وحشیانه‌ی روسپی‌ها به مسموم کردن گارسون‌ها برسه؟

مظنون اخیر هنرمند مشهور والتر سیکرت، معروف به امپرسیونیست انگلیس هست. در زمان قتل‌ها ۲۸ ساله بود و در لندن زندگی می‌کرد. شخصیت عجیبش باعث سوءظن شده. مرموز بود و اغلب در اتاق‌های اجاره‌ای تاریک در حوالی مناطق فقیرنشین لندن ناپدید میشد. در تمام زندگیش علاقه‌ی بیمارگونه‌ای به قتل‌های سلاخ داشت و ممکنه اون نامه‌های سلاخ رو برای پلیس ارسال کرده باشه. اما هیچ مدرک واقعی برای ارتباط اون با قتل‌ها وجود نداره. اون همچنین بلندتر و لاغرتر از مرد توصیف شده توسط شاهدان بود. نقاشی‌های افسرده‌ی اون از صحنه‌های قتل بخشی از تصوراتش به عنوان یک هنرمند بود: اون دوست داشت جنبه‌ی تاریک و زننده‌ی زندگی رو نقاشی کنه. سایر هنرمندان و نویسندگان هم شیفتگی مشابهی به خشونت نشون میدن - به عنوان مثال دیکنز یا زولا. اما معنیش این نیست که اونها قاتلن.

مظنون محتمل‌تر جورج هاچینسون هست (که قبلاً بهش اشاره شد). عصر ۱۲ نوامبر بعد از رسیدگی به مورد مری کلی، بیانیه مفصلی ارائه داد. بعضی از نویسندگان سؤال کردن چرا قبل از رسیدگی نرفت پیش پلیس. دلیلش این بود که شهادت خانم لوئیس فقط بعد از رسیدگی در روزنامه‌ها منتشر شد؟ وقتی گزارش رو خوند، متوجه شد که خانم لوئیس اون رو روبروی حیاط میلر دیده. بنابراین مجبور شده قبل از اینکه پلیس پیداش کنه و ازش سؤال کنه چرا اونجا بوده، بره پیش پلیس. بیانیه‌ی دروغ و توصیف نادرست ارائه داده؟ چیزی برای پنهان کردن داشت؟

مثله کردن وحشتناک چهره مری کلی توسط قاتل نشون میده که اون رو خوب می‌شناخت. اظهارات هاچینسون شروع میشه: “حدود ساعت ۲ بامداد، نهم، زن مقتول، کلی، رو دیدم و اون به من گفت: “هاچینسون، شش پنس بهم قرض میدی؟” بنابراین اون و مری همدیگه رو می‌شناختن. در حقیقت، هاچینسون حدود سه سال مری رو می‌شناخت، بنابراین مطمئناً می‌دونست اتاق مخصوص خودش رو داره. بعد از قتل‌ها در خیابان برنر و میدان میتره، خیابان‌ها برای سلاخ خیلی خطرناک بودن، و همین موضوع دلیل نکشتنش در اکتبر رو توضیح میده. بنابراین شاید تصمیم گرفته قربانی بعدیش رو داخل خونه بکشه و مری کلی رو انتخاب کرده، چون می‌دونست اتاق اون امنه.

خانم لوئیس هاچینسون رو انسانی قد کوتاه و لاغر توصیف کرد. روزنامه‌ها سنش رو ۲۸ سال نوشتن. در خانه‌ی ویکتوریا، اقامتگاه کارگران در خیابان تجاری، درست وسط منطقه قتل، و خیلی نزدیک به خیابان گولستون، جایی که تکه‌ی پیش‌بند ادووز پیدا شده بود، زندگی می‌کرد. پس جورج هاچینسون جک سلاخ بود؟ نمیدونیم. پلیس معتقد بود یک قتل آخر توسط سلاخ در ژوئیه ۱۸۸۹ رخ داده. در کوچه‌ی کستل، نزدیک پشت خونه‌ی هاچینسون رخ داده بود. اگر هاچینسون سلاخ بود، چرا دست از قتل برداشته؟ می‌دونیم در سال ۱۸۹۱ از وایت‌چاپل رفته. هیچ کس نمیدونه کجا رفته.

یک نکته مهم به نفع داستان هاچینسون وجود داره. بازرس آبلین، یک کارآگاه بسیار توانا و باتجربه، ۱۲ نوامبر با اون مصاحبه کرد - و داستانش رو باور کرد. نوشته: “من عقیده دارم حرف‌هاش درست هستن.”

اما آبلین در مورد جورج چاپمن اشتباه کرده بود.

متن انگلیسی فصل

CHAPTER SIX

WHO WAS JACK THE RIPPER?

The man called Jack the Ripper was never caught, and his name will probably never be known. There were lots of suspects at the time, but the police did not have any real evidence against them. During the years since the murders the number of suspects has increased.

An identikit picture of the man can be constructed from the descriptions by the few witnesses who possibly saw him. The first witness was Elizabeth Darrell, who very probably saw the Ripper with Annie Chapman outside 29 Hanbury Street.

He wore a brown deerstalker hat and was short, about 1/63m. Mrs Darrell did not see his face, so her impression that he was a darklooking foreigner aged over forty is not certain.

In the case of Elizabeth Stride, from the descriptions by Constable Smith and Israel Schwartz we have a man between 28 - 30 years old, 1/65m to 1/70m tall, wearing dark clothes and a hat with a peak, or perhaps a deerstalker. Schwartz said the man had a small moustache. Joseph Lawende saw a man with a woman near Mitre Square

. If the woman was Catherine Eddowes, then the man was certainly Jack the Ripper: about thirty, of average height, with a small moustache and a cap with a peak.

On November 12th a labourer named George Hutchinson gave the police a very good description of a man he saw with Mary Kelly at about 2 o’clock on the morning of her murder.

Hutchinson said the man was aged about 34-35, just over 1/67m, with a pale face, dark eyes and hair and a small moustache. He was dressed like a gentleman in a long dark coat, dark hat, and boots with buttons. He had a black tie and a big gold watch chain. He was carrying a small parcel.

Hutchinson followed the couple into Dorset Street, where they stood and talked at the entrance to Miller’s Court. When they went into the court, he waited around for about 45 minutes. But they did not come out, so he went away as the church clock struck three o’clock.

Sarah Lewis, the witness who passed Christ Church at 2/30 a m said she saw a man standing by a lodging house opposite Miller’s Court.

He was not tall, stout, and was wearing a black hat. She thought he was looking up Miller’s Court ‘as if waiting for someone to come out’.

So Mrs Lewis’s testimony seems to confirm George Hutchinson’s story. But some students of the murders believe that Hutchinson’s description is too precise and that he was lying for some reason.

Finally, we can exclude the man with the bottle of beer who was seen with Mary at 11/45 p m by Mrs Cox. The time was too early. The Ripper did not stay with his victims for hours before killing them.

What is the most probable picture of the murderer? He was a short man, not more than 1/68m, between 28-35 years old, with a light brown moustache. He wore dark clothes and a hat with one peak, or two like a deerstalker. He was probably stout and muscular.

A psychological profile of the killer was created in 1988. It describes him as a solitary man who worked alone, without the help of an accomplice. He usually killed at weekends, so he was employed, perhaps as a butcher. But he was not a doctor or a surgeon because he showed very little medical skill or knowledge.

As he went out late at night he probably was not married. He certainly lived or worked in the Whitechapel area because he knew it very well. He mutilated only the faces of Eddowes and Kelly, which, in the opinion of modern experts, indicates that he knew them.

Most of the hundreds of suspects can be eliminated. An example is Montague John Druitt, a 31-year-old lawyer, teacher, and enthusiastic sportsman. On December 31st 1888 his body was found in the Thames near Chiswick. It had been in the water for about a month. On Friday November 30th Druitt lost his job at a private school for some unknown reason. He explained his suicide in a note to his brother.

He wrote that he was afraid of becoming like his mother and ‘the best thing for me was to die.’ His mother was in an asylum for lunatics. The police believed that Druitt went mad after the murder of Mary Kelly and committed suicide.

However, today we know that serial killers do not often commit suicide. Also, Druitt was playing cricket in Dorset on September 1st, the day Polly Nichols was murdered.

In 1902 Inspector Abbeline suspected a man called George Chapman, a publican who was arrested for poisoning his barmaid Maud Marsh. He had killed other women in the same way. Chapman’s real name was Severiano Klosowski, a Polish immigrant working as a barber in Whitechapel in 1888.

But he had only arrived in England the year before, so how could he know the area as well as the Ripper? And is it possible that Jack the Ripper changed from savagely killing prostitutes to poisoning barmaids?

A recent suspect is the famous artist Walter Sickert, known as the British Impressionist. He was 28 years old and living in London at the time of the murders. His strange character has attracted suspicion.

He was secretive and often disappeared into dark little rented rooms around the poor quarters of London. He had a morbid interest in the Ripper murders all his life, and it is possible that he sent ‘Ripper’ letters to the police. But there is no real evidence to connect him with the killings. He was also taller and slimmer than the man described by witnesses.

His gloomy paintings of murder scenes were part of his vision as an artist: he liked to paint the dark, squalid side of life. Other artists and writers show a similar fascination with violence - Dickens, for example, or Zola. But that does not mean they are murderers.

A more probable suspect is George Hutchinson (mentioned earlier). He gave a detailed statement on the evening of November 12th, after the inquest on Mary Kelly. Some writers have asked why he did not go to the police before the inquest. Was it because Mrs Lewis’s testimony appeared in the newspapers only after the inquest?

When he read the report, he realised that she had seen him opposite Miller’s Court. So he had to go to the police before they found him and asked him why he was there. Did he make a false statement and give a false description? Did he have something to hide?

The killer’s terrible mutilation of Mary Kelly’s face suggests that he knew her well. Hutchinson’s statement begins, ‘About 2/00 a.m., 9th, I met the murdered woman, Kelly, and she said to me, “Hutchinson, will you lend me sixpence?”’ So he and Mary knew each other.

In fact, Hutchinson had known Mary about three years, so he certainly knew that she had her own room. After the murders in Berner Street and Mitre Square the streets were too dangerous for the Ripper, which explains why he did not kill in October. So perhaps he decided to kill his next victim indoors and chose Mary Kelly, knowing her room was safe.

Mrs Lewis described Hutchinson as a short, stout man. The newspapers gave his age: 28. He lived at the Victoria Home, a workingmen’s lodging house in Commercial Street, right in the middle of the murder area, and very near Goulston Street, where the piece of Eddowes’s apron was found. So was George Hutchinson Jack the Ripper?

We do not know. The police believed there was one final murder by the Ripper in July 1889. It happened in Castle Alley, close behind Hutchinson’s home. If Hutchinson was the Ripper, why did he stop killing? We know that by 1891 he had moved away from Whitechapel. Nobody knows where he went.

There is one important point in favour of Hutchinson’s story. Inspector Abbeline, a very able and experienced detective, interviewed him on November 12th - and believed his story. He wrote, ‘I am of the opinion his statement is true’.

But Abbeline had been wrong about George Chapman.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.