سرفصل های مهم
در کینگ هاوس
توضیح مختصر
باند سعی میکنه ردهایی که به جا گذاشته رو از بین ببره تا نتونن پیداش کنن.
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح متوسط
دانلود اپلیکیشن «زیبوک»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی فصل
فصل ششم
در کینگ هاوس
صبح روز بعد، باند هنوز هم داشت به تهدید دختر چینی فکر میکرد. حالا کاملاً مطمئن بود که جان استرنجویز و ماری تروبلود به قتل رسیدن. و باور داشت که به خاطر علاقهای که به کرب کِی نشون میدادن به قتل رسیدن. قاتلها هر کسی که بودن، این امکان وجود داشت که دستور قتل رو صاحب کرب کی بهشون داده باشه. و صاحب کرب کی دکتر جولیوس نویِ مرموز بود. بنابراین این امکان وجود داشت که “اون” در تهدید آنابل چانگ هم دکتر نو باشه. اون مطمئناً مظنون اصلی باند بود.
آیا باند واقعاً نیاز داشت قبل از این که تحقیقات کرب کی رو شروع کنه، چیزهای بیشتر درباره دکتر نو بفهمه؟ اینطور فکر نمیکرد. میدونست کوآرل و دوستاش چی فکری میکنن. ولی بعدها اون با مقامات انگلیسی کینگ هاوس صحبت میکرد. اطلاعاتی که در فایلهاشون درباره صاحب کرب کی داشتن رو کنترل میکرد. باند به زودی احتیاج پیدا میکرد که از جزیره دکتر دیدن کنه. ولی قبل از اون باید زمانی رو با کوآرل سپری میکرد. باید قویتر و تندرستتر میشد.
ولی موضوع مهمتر برای اون و کوآرل، پوشوندن رَدهاشون بود. از وقتی رسیده بود، آدمای زیادی فهمیده بودن که باند رو موضوع جزیره کار میکنه. اون و کوآرل باید ناپدید میشدن.
باند وقتی تو اتاق هتل صبحانهاش رو تموم میکرد، به همه اینها فکر کرد. یه نفر در زد. اون با دقت در رو باز کرد و کوآرل اومد داخل اتاق.
باند به دوستش گفت: “سلام، کوآرل، میخوام امروز زمانم رو در کینگ هاوس سپری کنم. احتیاجی نیست تو با من باشی. ولی کارهایی برات دارم که انجام بدی.”
مرد اهل جزایر کایمن جواب داد: “خیلیخب، کاپیتان - بگو میخوای چه کاری انجام بدم.”
باند گفت: “خوب، اول از همه باید از دست سانبیم آلپین خلاص بشیم. بهت کمی پول میدم. به شرکت کرایه ماشین برو. یه ماشین برای یک ماه اجاره کن. تمام پولش رو همین الان بده. ما به یه ماشین کوچیک و سریع نیاز داریم. بعد دو نفر پیدا کن که شبیه ما باشن - یکی که شبیه تو باشه، و یکی که شبیه من باشه. بهشون بگو که ازشون میخوای فردا سانبیم رو به مونتگو ببرن. اونا باید از جادهای برن که از داخل شهر اسپانیایی رد میشه. بهشون بگو ماشین رو بذارن تو مونگو بمونه. به هر کدوم از اونها ده پوند برای انجام این کار پول بده. میتونی دو نفر رو پیدا کنی؟”
کوآرل جواب داد: “بله، کاپیتان - سخت نیست.”
باند ادامه داد: “یه چیز دیگه هم هست. دو تا مرد باید شبیه ما باشن و همچنین باید مثل ما لباس بپوشن. بنابراین براشون لباسهای جدید بخر - لباسهایی که شبیه لباسهایی که ما میپوشیم باشن. اونا وقتی سانبیم رو میرونن باید این لباسها تنشون باشه. اگه پرسیدن چرا، بهشون بگو برای یه آمریکایی دیوونه کار میکنی و لباسها فکر اونه. به مردها بگو که برای روندن این ماشین، پول خوبی گیرشون میاد. و بهشون بگو میتونن لباسها رو نگه دارن. شاید وقتی پول رو ببینن، سوالات زیادی نپرسن.”
کوآرل خندید. گفت: “متوجه شدم. میخوای ردمون رو گم کنی. به خاطر همین چند تا رد الکی درست میکنی. میخوای یه نفر فکر کنه ما در مونتگرو هستیم. ولی ما کجا خواهیم بود، کاپیتان؟”
باند جواب داد: “به ساحل شمالی میریم. به کمی خلوت احتیاج داریم. بنابراین کار دیگهای که امروز ازت میخوام این هست که یه خونه برامون در ساحل شمال کرایه کنی. خونهای که وقتی آخرین بار با هم کار می کردیم، اجاره کرده بودیم رو به یاد میاری؟”
کوآرل جواب داد: “بله، نزدیک بندر مورگان بود. در مکانی به اسم بائو دیزرت بود.”
باند گفت: “دوباره همون خونه رو اجاره کن. اگه ممکن نباشه، سعی کن یه خونه دیگه تو هم منطقه پیدا کنی. هر خونهای که تونستی پیدا کنی رو برای یک ماه اجاره کن. تمام پولش رو حالا بده. به شرکتی که صاحب خونه هست، بگو آقای جیمز میخواد اجاره کنه. اگه اطلاعات بیشتری نیاز داشته باشن، براشون نامه مینویسم. ولی کلیدها رو امروز بگیر.”
باند ادامه داد: “امروز دوباره نمیبینمت، کوآرل. ولی لطفاً فردا صبح ساعت شش و ربع بیا اینجا. ماشین جدید رو بیار. و مردهایی رو که قراره با سانبیم به مونتگرو برن رو هم بیار. امروز خیلی مراقب باش، دوست من. نذار کسی تعقیبت کنه. تا وقتی از کینگستون خارج نشدیم، تو خطر بزرگی هستیم.”
باند یه دسته کلفت اسکناس داد به دوستش.
باند گفت: “این کمی پول هست. برای پرداخت پول خونه و ماشین و دو تا مردی که دقیقا شبیه ما هستن- بدلهای ما، باید کافی باشه.”
باند در کینگ هاوس توسط دستیار فرماندار خوشامد شد. باند میخواست درباره جزئیات مأموریتش با دستیار صحبت کنه. ولی قبل از اون میخواست چند دقیقهای با فرماندار صحبت کنه و ادب رو به جا بیاره.
دستیار فرماندار، باند رو به اتاق رئیسش برد، بعد اون دو تا رو تنها گذاشت.
باند از قبل چیزهای زیادی درباره فرماندار میدونست. مرد هیچ وقت هیچ جا آدم مورد علاقهای نبود. به زودی از کار دولتی بازنشسته میشد و این آخرین کارش بود. فقط تا چند ماه دیگه در جامائیکا کار میکرد. و تنها آرزوش در طی این مدت این بود که از دردسر دور بمونه. باند فکر میکرد که مرد یک احمقه. تصمیمی که در مورد دادن سانبیم استرنجویز به باند گرفته بود، این رو تصدیق میکرد! بعد از چند دقیقه مکالمه با مرد، باند چیزهای زیادی دربارش فهمید. فرماندار از تمام اعضای سرویس اطلاعات سرّی بدش میومد. به اتفاقی که برای استرنجویز و خانم تروبلود افتاده بود، هیچ علاقهای نداشت. و به هیچ وجه دلش نمیخواست جیمز باند، بازرس منطقهای از اسآیاس، در جزیره باشه.
فرماندار به سردی گفت: “آقای - امم - این پرونده بسته شده. شما نباید یه تحقیقات دیگه رو شروع کنید. استرنویز و دختر با هم فرار کردن. اونها پول دولت رو با خودشون بردن. دلم نمیخواد چیز زیادی در این باره بشنوم. و از شما هم نمیخوام که در این جزیره مشکلی به وجود بیارید. این تصمیم منه. حالا که اومدین، چیز دیگهای هست که بخواید اینجا انجام بدین؟”
باند بدون اینکه حرف بزنه، لحظهای به صورت قرمز بزرگ مرد نگاه کرد. در آخر جواب داد: “بله، آقا. من نظرات شما رو درباره خانم تروبلود و فرمانده استرنجویز به لندن گزارش میدم. ولی تا وقتی که اینجا هستم، اتفاقی رو که در کرب کی افتاده رو تحقیق کنم. موضوع پرندههاست. دولت بریتانیا از من خواسته این کار رو انجام بدم.”
فرماندار یهو رفتارش بیشتر صمیمانه شد و باند میدونست چرا. کرب کی دیگه متعلق به بریتانیا نبود. متعلق به دکتر جولیوس نو بود. اگه باند اونجا سبب هر گونه مشکلی میشد، مشکل فرماندار نبود. اون فقط تا چند ماه دیگه قرار بود تو جامائیکا بمونه.
گفت: “فکر خوبیه، باند. پرندهها خیلی مهم هستن. باید با دبیر مستعمرات صحبت کنی. اون حتماً اطلاعاتی درباره کرب کی داره.”
فرماندار چند کلمهای با تلفن صحبت کرد. یه لحظه بعد، دستیارش برگشت تو اتاق.
فرماندار گفت: “آقای باند رو به دیدن آقای پلیدل اسمیت ببر.”
یک ساعت بعد، باند داشت نهارش رو تموم میکرد. با آقای پلیدل اسمیت، دبیر مستعمرات در رستوران بود. آقای پلیدل اسمیت یک مرد خوش برخوردِ سی ساله بود، با موهای نامرتب و چشمهای روشن و باهوش.
وقتی همدیگه رو دیدن، پلیدل اسمیت باند رو متعجب کرد. اسم باند رو شناخت. درباره مشکلاتی که آخرین دیدار باند برای آدمهای کینگ هاوس به وجود آورده بود، حرفهای مهربانانهای زد. به باند گفت که چند روز قبل یک گزارش درباره آخرین مأموریت باند در جامائیکا پیدا کرده. یه نفر پوشه رو از انباری برداشته و گذاشته بوده روی میز. پلیدل اسمیت اون رو با علاقه و لذت خونده.
گفت: “امیدوارم دوباره اوضاع رو به هم بریزید، فرمانده باند. اینجا اوضاع خیلی خسته کننده است. اینبار مشکلتون چیه؟ شاید بتونم کمکتون کنم.”
وقتی باند درباره کرب کی با دبیر مستعمرات حرف میزد، قهوهشون رو میخوردن.
پلیدل اسمیت گفت: “وقتی برگشتیم به دفترم، از منشیم، خانم تارو میخوام تمام اطلاعاتی که درباره جزیره داریم رو پیدا کنه. یه پوشه از گزارشها باید باشه.”
“من خودم چیزهای درباره گانو میدونم، میتونم دربارش بهتون بگم.”
وقتی به کینگ هاوس برمیگشتن، باند از دبیر مستعمراتی سوالی درباره اتفاقی که در یک ساعت گذشته موجب نگرانیش شده بود، پرسید.
پرسید: “چرا یه نفر فایل آخرین دیدار من رو از انبار کینگ هاوس بیرون آورده بود؟ شخص مهمی میخواست گزارش رو بخونه؟”
پلیدل اسمیت جواب داد: “خب، عجیب بود. من پوشه رو روی میز منشیم پیدا کردم. فکر کردم خانم تارو اونو از انبار بیرون آورده. چند هفته است که داره برای کینگ هاوس کار میکنه. ولی کارش رو دوست داره و خیلی سخت کار میکنه. شاید داشته پروندههای قدیمی رو مرتب میکرده و اونها رو با نظم بهتری میچیده.”
همین که دو تا مرد وارد دفتر پلیدل اسمیت شدن، دبیر مستعمراتی تلفن رو برداشت و با منشیش صحبت کرد.
“خانم تارو، ممکنه لطفاً پوشه کرب کی رو برام بیارید؟ گزارش فروشهای جزیره. و گزارش نگهبانهای پناهگاه پرنده که مردن رو نیاز دارم.”
اون تلفن رو قطع کرد و با باند صحبت کرد. “لطفاً بشینید، فرمانده. خانم تارو دنبال پوشه میگرده. وقتی منتظریم، بذارین براتون درباره گانو صحبت کنم.”
باند از دبیر مستعمراتی تشکر کرد و رو صندلی روبروی میز نشست. وقتی منشیش نیم ساعت بعد در رو باز کرد، پلیدل اسمیت هنوز داشت دربارهی گانو صحبت میکرد.
زن جوون گفت: “ببخشید، آقا. نتونستم پوشه کرب کی رو پیدا کنم. گم شده. تو انباری نیست.”
دبیر مستعمراتی پرسید” “گم شده؟ خب، آخرین نفری که ازش استفاده کرده کیه؟ هر کسی که پوشههای توی انبار رو بر میداره و میخونه باید اسمش رو تو کتاب امضا کنه.”
دختر گفت: “فرمانده استرنجویز آخرین شخصی بوده که کتاب رو امضا کرده، آقا.”
“ولی اون پوشه رو پس گرفت. برگردوند تو این اتاق.
پلیدل اسمیت گفت: “خیلی خوب به یاد دارم. بعد از اون چه اتفاقی براش افتاده؟”
دختر جواب داد: “نمیدونم، متاسفم، آقا.”
باند رو صندلیش برگشت تا به منشی نگاه کنه. و اون یه لحظه با دقت به باند نگاه کرد. بعد یک لبخند دروغین زد و از اتاق رفت بیرون.
باند یهو متوجه شد که چه چیزی تحقیقات اون رو به آدمهایی که اون رو زیر نظر گرفتن ربط میده. دکتر نو، آنابل چانگ و خانم تارو، همگی چینی بودن.
متن انگلیسی فصل
CHAPTER SIX
At Kings House
The next morning, Bond was still thinking about the Chinese girl’s threat. He was now quite sure that John Strangways and Mary Trueblood had been murdered. And he believed that they’d been murdered because of their interest m Crab Key.
It was possible that, whoever the murderers were, the orders for the killing had been given by the owner of Crab Key. And the owner of Crab Key was the mysterious50 Doctor Julius No.
So it was possible that the ‘he’ of Annabel Chung’s threat was also Doctor No. He was certainly Bond’s main suspect.
Did Bond really need to find out more about Doctor No before he investigated Crab Key? He didn’t think so. He knew what Quarrel and his friends thought already.
But later, he would talk to the British officials at King’s House. He would check the information that they had in their files about the owner of Crab Key.
Soon Bond would need to visit the doctor’s island. But before he went there, he would spend some time with Quarrel. He had to get stronger and fitter.
But the most important thing was for him and Quarrel to cover their tracks. Since he’d arrived in Jamaica, too many people had found out that Bond was working on the island. He needed to disappear, and so did Quarrel.
Bond was thinking about all this as he sat finishing his breakfast in his hotel room. Someone knocked on the door. He opened it carefully and Quarrel came into the room.
‘Hello, Quarrel, I’m going to spend my time at King’s House today,’ Bond told his friend. ‘I won’t need you with me. But I’ve got some jobs for you to do.’
‘OK, captain - Tell me what you want me to do,’ the Cayman Islander replied.
‘Well, first we must get rid of the Sunbeam Alpine,’ Bond said. ‘I’ll give you some money. Go to a car hire company51. Hire a car for one month. Pay all the money now. We need a small, fast car. Next, find two men who look like us - one who looks like you and one who looks like me. Tell them that you want them to take the Sunbeam to Montego tomorrow. They must take the road that goes through Spanish Town. Tell them to leave the car in Montego. Give each man ten pounds to do this. Will you be able to find two men?’
‘Yes, captain - that won’t be difficult,’ Quarrel replied.
‘There’s something else,’ Bond went on. ‘The men must look like us, and they must also be dressed like us. So buy them some new clothes - the kinds of clothes that we wear. They must wear these clothes when they drive the Sunbeam to Montego. If they ask why, tell them that you work for a mad American and that the clothes are his idea. Tell the men that they’ll be well paid for driving the car. And tell them that they can keep the clothes. Perhaps they won’t ask too many questions when they see the money.’
Quarrel laughed. ‘I understand you,’ he said. ‘You want to cover our tracks. So you’re going to make some false tracks. You want someone to think that we are in Montego. But where will we be, captain?’
‘We’ll move to the north coast. We need some privacy,’ Bond replied. ‘So the other thing that I want you to do today is this - I want you to rent a house for us on the north coast. Do you remember the house that we rented the last time we worked together?’
‘Yes, it was near Morgan’s Harbour. It was in a place called Beau Desert,’ Quarrel replied.
‘Find out if we can rent that house again,’ Bond said. ‘If this isn’t possible, try to find another house in the same area. Rent whichever house you can get for a month. Pay all the money now. Tell the company that owns the house that Mr James wants to rent it. I’ll write to them if they need more information. But get the house keys today.
‘I won’t see you again today, Quarrel,’ Bond went on. ‘But please come here at 6/15 tomorrow morning. Bring the new car. And bring the men who are going to drive the Sunbeam to Montego. Be careful today, my friend. Don’t let anybody follow you. We’ll be in great danger until we get out of Kingston!’
Bond gave his friend a thick bundle of banknotes.
‘Here’s some money,’ he said. ‘That should be enough to pay for the house, the car, and the two men who will look exactly like us - our doubles!’
At King’s House, Bond was welcomed by the Acting Governor’s assistant. Bond wanted to discuss the details of his mission with the assistant. But first he would have to talk to the Acting Governor for a few minutes and be polite to him.
The Acting Governor’s assistant took Bond into his boss’s room, then he left the two men alone.
Bond already knew a lot about the Acting Governor. The man had never been well liked anywhere. He was going to retire from government work soon, and this would be his last job. He would be working on Jamaica for only a few months more. And his only wish during this time was to avoid any trouble. Bond thought that the man was an idiot. The decision to give Strangways’s Sunbeam to Bond had confirmed it! And after a few minutes’ conversation with the man, Bond learnt more about him. The Acting Governor disliked all members of the Secret Intelligence Service. He wasn’t interested in what had happened to Strangways and Miss Trueblood. And he certainly didn’t want James Bond - an Acting Regional Controller from the SIS - on the island.
‘Mr - er - Bond, that file is closed,’ the Acting Governor said coldly. ‘You must not start another investigation. Strangways and the girl have run away together. They’ve taken government money with them. I don’t want to hear any more about it. And I don’t want you making trouble on this island. That’s my decision. Is there anything else that you need to do here, now that you’ve come?’
For a moment, Bond looked at the big, red-faced man without speaking. ‘Yes, sir,’ he replied at last. ‘I’ll report your ideas about Miss Trueblood and Commander Strangways to London. But while I’m here, I have to investigate something that has been happening on Crab Key. It’s something about birds. The British government has asked me to do this.’
Suddenly, the Acting Governor became more friendly and Bond knew why. Crab Key didn’t belong to Britain any longer. It was owned by Doctor Julius No. If Bond caused any trouble there, it wouldn’t be the Acting Governor’s problem. He was only going to be on Jamaica for a few months more.
‘That’s a good idea, Bond,’ he said. ‘Birds are very important. You must talk to the Colonial Secretary. He might have some information about Crab Key.’
The Acting Governor spoke a few words into a phone. A moment later, his assistant came back into the room.
‘Take Mr Bond to see Mr Pleydell-Smith,’ said the Acting Governor.
An hour later, Bond was finishing his lunch. He was in a restaurant with Mr Pleydell-Smith, the Colonial Secretary. Mr Pleydell-Smith was a friendly, thirty-year-old man, with untidy hair and bright, intelligent eyes.
When they’d met earlier, Pleydell-Smith had surprised Bond. He had recognized Bond’s name. He’d spoken kind words about the trouble which Bond’s last visit had caused for some people at King’s House. He’d told Bond that, a few days earlier, he’d found a report about Bond’s last mission in Jamaica. Someone had taken the file from the storeroom and left it on a desk. Pleydell-Smith had read the report with interest and enjoyment.
‘I hope that you can stir things up again, Commander Bond,’ he said. ‘It’s very boring here at the moment. What’s your problem this time? Perhaps I can help you with it.’
They sat drinking coffee while Bond told the Colonial Secretary about Crab Key.
‘When we get back to my office, I’ll ask my secretary - Miss Taro - to find all the information that we have about the island,’ Pleydell-Smith said. ‘There’ll be a file of reports.
And I know a little about guano myself, so I can tell you about that.’
As they walked back to King’s House, Bond asked the Colonial Secretary a question about something which had been worrying him for the last hour.
‘Why did someone take the file about my last visit out of the storeroom in King’s House,’ he asked. ‘Did somebody important want to read the report?’
‘Well, that was strange,’ Pleydell-Smith answered. ‘I found the file on my secretary’s desk. I think that Miss Taro got it out of the storeroom. She’s only worked at King’s House for a few weeks. But she likes her job and she works very hard. Perhaps she was tidying the old files and putting them into better order.’
As soon as the two men entered Pleydell-Smith’s office, the Colonial Secretary picked up a phone and spoke to his secretary.
‘Miss Taro, will you bring me the file on Crab Key, please? I need the report about the sale of the island. And I need the report about the warden of the bird sanctuary who died.’
He put the phone down and spoke to Bond. ‘Please sit down, Commander. Miss Taro will go to look for the file. While we’re waiting, let me tell you all about guano.’
Bond thanked the Colonial Secretary and sat in the chair facing his desk. Pleydell-Smith was still speaking about guano when his secretary opened the door half an hour later.
‘I’m sorry, sir,’ the young woman said. ‘I can’t find the Crab Key file. It’s missing. It isn’t in the storeroom.’
‘It’s missing? Well, who was the last person to use it,’ the Colonial Secretary asked. ‘Everyone who looks at files from the storeroom has to sign their name in a book.’
‘Commander Strangways was the last person to sign the book, sir,’ the girl said.
‘But he brought the file back. He brought it to this room.
I remember that well,’ said Pleydell-Smith. ‘What happened to it after that?’
‘I don’t know, I’m sorry sir,’ the girl replied.
Bond turned in his chair to look at the secretary. And for a moment, she looked carefully back at him. Then she smiled a false smile and left the room.
Suddenly, Bond realized what connected his investigation with the people who had been watching him. Doctor No, Annabel Chung and Miss Taro were all Chinese.