سرفصل های مهم
یک عکس
توضیح مختصر
آیرین متوجه شده بود، مردی که به خونهاش اومده بود شرلوک هولمز بود و بنابراین عکس رو از قفسه برداشته بود و با همسرش برای همیشه انگلیس رو ترک کرده بود
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح ساده
دانلود اپلیکیشن «زیبوک»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی فصل
فصل چهارم
یک عکس
روز بعد، ما با پادشاه به خونه آیرین نورتون رفتیم. یه خدمتکار مسن در رو باز کرد. اون پرسید: “آقای شرلوک هلمز؟” و لبخند زد.
دوستم گفت: “بله.” و خیلی متعجب به نظر میرسید.
“خانم آیرین نورتون و همسرش امروز صبح انگلیس رو ترک کردن. اونها دیگه هیچ وقت به این کشور برنمیگردن.:
هولمز که صورتش سفید و عصبانی شده بود، داد زد: “چی؟”
پادشاه فریاد زد: “و عکس چی؟”
همه ما با عجله به اتاق نشیمن رفتیم. هولمز به طرف قفسه رفت و بازش کرد. توش یه عکس بود، ولی نه عکس آیرین آدلر و پادشاه، به جاش عکس تکی آیرین زیبا بود. و یه نامه برای شرلوک هولمز هم بود. همه ما با هم خوندیمش.
شرلوک هولمز عزیزم، کارت خیلی خوب بود. من فکر میکردم که این یه آتیش واقعیه و تو فقط یه مرد مسن مهربونی. ولی بعد از اینکه من قفسه رو باز کردم، شروع به فکر کردم. من چیزایی درباره شرلوک هلمز مشهور شنیده بودم. آدرست رو میدونستم و میدونستم که پادشاه ازت خواسته که عکس رو پیدا کنی. بنابراین من فوری مثل یه مرد جوون لباس پوشیدم و شما رو تا خونت تو خیابون باکر تعقیب کردم. میخواستم مطمئن بشم که تو واقعاً شرلوک هولمزی. من به بیرون در خونت شب بخیر گفتم!
من و شوهرم تصمیم گرفتیم که انگلیس رو ترک کنیم. لطفاً به پادشاه بگو عکس رو به هیچکس نشون نمیدم. من همسرم رو دوست دارم و اون هم منو دوست داره. و اون خیلی بهتر از پادشاهه. ولی این یه عکس متفاوته. و پادشاه اگه بخواد، میتونه این عکس رو نگه داره.
پادشاه داد کشید: “عجب زنی! چرا باهاش ازدواج نکردم! عجب زنی!”
شرلوک هولمز به سردی گفت: “یه زن خیلی خیلی باهوش. اعلیحضرت، متاسفم که این کار خوب به پایان نرسید.”
پادشاه گفت: “نه، نه. اون نوشته که هیچوقت عکس رو به هیچکس نشون نمیده. من به چیزی بیشتر از قولش نیاز ندارم. حالا دیگه هیچ خطری منو تهدید نمیکنه. چطور میتونم ازت تشکر کنم، آقای هولمز؟”
“اعلیحضرت، فقط یه چیز میخوام.”
پادشاه گفت: “فقط لب تر کن که چی میخوای.”
“این عکس رو.”
پادشاه با تعجب بهش نگاه کرد. اون داد زد: “عکس آیرین رو؟ ولی، البته. مال شما.”
و به این ترتیب هیچ رسواییِ بزرگی تو خانوادههای سلطنتی اروپایی اتفاق نیفتاد. و شرلوک هولمز هنوز هم عکس اون زن رو که خیلی باهوشتر از اون بود رو داره.
متن انگلیسی فصل
Chapter four
A Photograph
The next day we went to Irene Norton’s house, with the King. An old servant opened the door. ‘Mr Sherlock Holmes,’ she asked. And smiled.
‘Yes,’ said my friend. He looked very surprised.
‘Mrs Irene Norton and her husband left England this morning. They will never come back to this country.’
‘What,’ cried Holmes, his face white and angry.
‘And what about the photograph,’ cried the King.
We all hurried into the sitting-room. Holmes ran to the cupboard and opened it. Inside was a photograph, not of Irene Adler and the King, but of the beautiful Irene alone. There was also a letter for Sherlock Holmes. We all read it together.
My dear Mr Sherlock Holmes, You did it very well. I thought that it was a real fire, and that you were just a kind old man. But after I opened the cupboard, I began to think. I knew about the famous Sherlock Holmes. I knew your address, and I knew that the King asked you to find the photograph. So I quickly dressed as a young man and followed you home to Baker Street. I wanted to find out if you really were Sherlock Holmes. I said ‘good night’ to you outside your door!
My husband and I have decided to leave England. Please tell the King that I shall not show the photograph to anybody. I love my husband and he loves me. And he is a better man than the King. But here is a different photograph. And the King can keep this photograph, if he likes.
‘What a woman,’ cried the King. ‘Why didn’t I marry her! What a woman!’
‘A very, very clever woman,’ said Sherlock Holmes coldly. ‘I am sorry, Your Majesty, that this business has not finished well.’
‘No, no,’ said the King. ‘She writes that she will never show the photograph to anybody. I need nothing more than her word. There is no danger for me now. How can I thank you, dear Mr Holmes?’
‘I would like just one thing, Your Majesty.’
‘Tell me at once what it is,’ said the King.
‘This photograph.’
The King looked at him in surprise. ‘Irene’s photograph,’ he cried. ‘But of course. It is yours.’
And so there was no terrible scandal in the royal families of Europe. And Sherlock Holmes still has the photograph of the woman who was cleverer than he was.