سرفصل های مهم
فصل 06
توضیح مختصر
باند در کازینو شروع به بازی باکارات میکنه.
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح ساده
دانلود اپلیکیشن «زیبوک»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی فصل
فصل ششم
در اتاق اصلی کازینو، فلیکس لیتر باند رو دید و اومد که باهاش آشنا بشه.
باند بهش گفت: “ایشون وسپر لیند هستن.”
لیتر گفت: “جیمز، شاید بتونم به خانم لیند نشون بدم چطور رولت بازی کنه. بعد میایم و بازی تو رو تماشا میکنیم.”
وسپر گفت: “آره، خوشم اومد.”
باند به وسپر گفت: “من تو رو با دوستم فلیکس تنها میذارم.” لبخند زد و رفت.
باند بیست و چهار میلیون فرانکش رو از روی صندوق جمع کرد. بعد به اون طرف اتاق به طرف میز باکارات رفت. روی صندلی شماره شش نشست و یک سیگار روشن کرد.
روبروش، صندلی بانکدار بود که خالی بود. باند اطراف میز رو نگاه کرد. بیشتر کسانی که بازی میکردن رو میشناخت. در صندلی شماره هفت، سمت راستش، آقای سیکسته یک مرد بلژیکی پولدار نشسته بود. روی صندلی شماره نه، لرد دانورس، یک مرد نحیف با زن آمریکایی پولدار نشسته بود. اون روی صندلی شماره سه نشست. روی صندلی شماره یک، سمت راست بانکدار، یک قمارباز مشهور یونانی نشسته بود. باند میدونست یونانی به سردی و خوب بازی میکنه.
همون لحظه، له شفر رسید. اون یک صورت بزرگ و سفید، شونههای پهن و موهای قهوهای مایل به قرمز داشت. اون به سردی به بازیکنهای دور میز لبخند زد. بعد روبروی باند نشست.
بازی شروع شد. له شفر بانکدار بود. اون یک کارد از کفش در آورد و به طرف صندلی شماره یک هل داد. و یک کارت برای خودش درآورد. بعد یک کارت دیگه برای یونانی و یکی دیگه برای خودش. مسئول میز کارتهای یونانی رو بلند کرد، بعد انداخت کنار دستهای یونانی.
یونانی کارتها رو برداشت. با دقت نگاهشون کرد. بعد برعکس گذاشتهشون روی میز و به له شفر نگاه کرد.
یونانی گفت: “نه.” دیگه کارت دیگهای نمیخواست.
له شفر کارتهای خودش رو برداشت و برشون گردوند. یک چهار و یک پنج بود. نه میشد.
مسئول میز کارتهای یونانی رو برگردوند. اون یه هفت و یک بیبی داشت. له شفر برد.
مسئول میز گفت: “هفت.” کارتها رو جمع کرد.
باند یک سیگار روشن کرد و یونانی رو که یه شرط دیگه میبست رو تماشا کرد. بانک دوباره برد.
مسئول میز گفت: “بانک از دو میلیون فرانک.”
یک لحظه هیچکس حرف نزد. دو میلیون شرط خیلی بزرگی بود.
بعد باند گفت: “بانکو.” اون آماده بازی بود.
متن انگلیسی فصل
CHAPTER SIX
In the main room of the Casino, Felix Leiter saw Bond and came to meet him.
‘This is Vesper Lynd,’ Bond told him.
‘Perhaps I can show Miss Lynd how to play roulette, James,’ said Leiter. ‘Then we can come and watch you later.’
‘I’d like that,’ said Vesper.
‘I’ll leave you with my friend, Felix,’ Bond said to Vesper. He smiled and walked away.
Bond collected his twenty-four million francs from the cashier. Then he walked across the room to the baccarat table. He sat down in chair Number Six and lit a cigarette.
The banker’s chair opposite him was empty. Bond looked around the table. He knew most of the players. In chair Number Seven, on his right, sat Monsieur Sixte, a rich Belgian. In Number Nine was Lord Danvers, a weak-looking man with a rich American wife. She sat in chair Number Three. At Number One, on the right of the bank, was a famous Greek gambler. Bond knew that the Greek would play coldly and well.
At that moment, Le Chiffre arrived. He had a large white face, wide shoulders and reddish-brown hair. He smiled coldly at the players around the table. Then he sat down opposite Bond.
The game started. Le Chiffre was the banker. He took a card from the shoe and pushed it towards chair Number One. Then he took a card for himself. Then another for the Greek, and one more for himself. The croupier lifted the Greek’s cards and dropped them next to the Greek’s hands.
The Greek picked up the cards. He looked carefully at them. Then he put them face-down on the table and looked at Le Chiffre.
‘No,’ said the Greek. He had not asked for another card.
Le Chiffre picked up his cards and turned them over. They were a four and a five. A nine.
The croupier turned over the Greek’s cards. He had a seven and a queen. Le Chiffre had won.
‘Seven,’ the croupier said. He removed the cards.
Bond lit a cigarette and watched the Greek make another bet. The bank won again.
‘A bank of two million francs,’ said the croupier.
For a moment, nobody spoke. Two million was a very large bet.
Then Bond said, ‘Banco.’ He was ready to play.