سر ریچارد به جنگل بازگشت

مجموعه: کتاب های ساده / کتاب: رابین هود / فصل 14

کتاب های ساده

97 کتاب | 1049 فصل

سر ریچارد به جنگل بازگشت

توضیح مختصر

جناب ریچارد پول رابین را می‌آورد.

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح ساده

دانلود اپلیکیشن «زیبوک»

این فصل را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زیبوک» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زیبوک»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی فصل

فصل ۱۳ - جناب ریچارد از لی به جنگل برمی‌گردد

روز بعد، جناب ریچارد رسید.

گفت: “رابین، دوست خوب من، من پولت را آوردم و همچنین صد تیر برای تو و افرادت آوردم. همسرم و دوستانش آنها را ساخته‌اند.’

رابین پاسخ داد: “تو مرد خوبی هستی. ما از تیرها بسیار خوشحالیم، اما من طلاهای شما را نمی‌گیرم. راهب بزرگ سال گذشته آن پول را گرفت - و دیروز کلیسا آن را به من پس داد!’ او داستان دو مرد کلیسایی و کیسه‌های طلای زیر لباسشان را به جناب ریچارد گفت.

رابین گفت: “حالا، من می‌خواهم چیزی به شما و بانوی شما بدهم. دوست دارم این اسب سفید زیبا را به همسرت بدهم.

و برای شما، چند لباس خوب دارم!’

روز بعد دو كلیسایی هم به صومعه رسیدند و داستان خود را تعریف كردند. راهب بزرگ بسیار عصبانی بود.

گفت: “رابین هود حالا می‌خندد، اما روزی کلانتر یا من او را به خاطر این می‌کشیم.”

متن انگلیسی فصل

CHAPTER 13 - Sir Richard of Lee Comes Back to the Forest

The next day, Sir Richard arrived.

‘Robin, my good friend,’ he said, ‘I have your money, and I am also bringing one hundred arrows for you and your men. My wife and her friends made them.’

‘You are a good man,’ Robin answered. ‘We are very happy about the arrows, but I will not take your gold. The abbot took that money last year - and yesterday the church gave it back to me!’ He told Sir Richard about the two churchmen and the bags of gold under their clothes.

‘Now,’ said Robin, ‘I would like to give you and your lady something. I would like to give your wife this beautiful white horse.

And for you, I have some fine clothes!’

The two churchmen arrived at the abbey later the next day and also told their story. The abbot was very angry.

‘Robin Hood is laughing now,’ he said, ‘but one day, the sheriff or I will kill him for this.’

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.