معمای کیپر حل میشه

مجموعه: کتاب های ساده / کتاب: پرتاب بلند / فصل 9

کتاب های ساده

97 کتاب | 1049 فصل

معمای کیپر حل میشه

توضیح مختصر

ترمز ماشین تونی کار نمیکنه و تونی و دخترها میخورن به تیر چراغ راهنمایی.

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زیبوک»

این فصل را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زیبوک» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زیبوک»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی فصل

فصل نهم

معمای کیپر حل میشه

ساعت ۱۱ صبح شده و مهمونی به پایان رسیده. آخرین مهمانان میرن و چهار تا دوست شروع به تمیز کردن می‌کنن.

تونی میگه: “مهمونی خیلی خوب بود و نقشه‌مون هم خوب بود. حالا میدونیم راننده‌ی ماشین کیه، ولی سال بالایی‌ها فکر نمی‌کنن ما چیزی میدونیم. تریش، تو کارآگاه خوبی هستی! خانم مارپل صدات میزنم!” همه میخندن.

ریکی به شوخی میگه: “بله، شبیه کارآگاهِ آگاتا کریستی، خانم مارپل، هستی!” تریش لبخند میزنه.

استیسی با چهره‌ای جدی میگه: “ببخشید همگی، ولی در واقع نمیدونیم اریک راننده است تنها چیزی که مطمئناً می‌دونیم اینه که ماشین قرمز مال اونه.”

شاید یه نفر دیگه گاهی ماشین رو میرونه. نیاز به اطلاعات بیشتری داریم.”

تونی اضافه میکنه: “و به مدرک بیشتری نیاز داریم تا اریک رو به کیپر ربط بدیم.” در سکوت میشینن و فکر می‌کنن.

استیسی میگه: “باید سرنخی در ایمیل‌ها باشه که بتونه ما رو به مجرم‌ها برسونه. کیپر. ک-ی-پ-ر … . همم. اریک کاپلین. ولی ارتباطش کجاست؟” اسم اریک کاپلین رو روی یک ورق کاغذ مینویسه و بررسیش می‌کنه.

اریک کاپلین

کاپلین اریک

ای سی سی ای

ای کاپلین اریک سی ار کاپ کیپر

استیسی یک‌مرتبه داد میزنه: “ببینید کیپر!”

استیسی کاغذ رو نشونشون میده. “به اسم اریک نگاه کنید. اریک کاپلین. ارتباط رو می‌بینید؟”

تونی که گیج شده میگه: “من چیزی نمیبینم.”

ریکی داد میزنه: “استیسی، تو حق داری! ببینید، تونی، تریش، حق با اونه! کیپر نام کاربری اریک تو کامپیوتره. از حروف اول اسمش برای نام کاربریش استفاده میکنه. در این مورد، سه تا حرف اول فامیلیش و دو تا حرف اول اسم کوچیکش: ک-ی-پ-ر. تبریک میگم، استیسی! تو به قدری باهوشی که با احمقی مثل من دوست نشی.” تریش میگه: “کارت خوب بود، استیسی! حالا، بیایید کیپر رو به دام بندازیم!”

تونی میپرسه: “چطور تریش؟”

تریش جواب میده: “براش یه ایمیل می‌فرستیم.”

ریکی میگه: “ولی نباید بدونه از طرف ماست.”

تریش جواب میده: “بله، حق با توئه ولی میتونیم پیغام رو از کامپیوتر پدرم بفرستیم و از یک نام کاربری جعلی استفاده کنیم. فکر میکنه پیغام از طرف پته!”

استیسی میپرسه: “چطور؟ ما پسورد پت رو نداریم.”

“میتونیم به اریک حقه بزنیم. میتونیم با یه نام کاربری جدید براش بنویسیم و بهش بگیم نام کاربری جدید پته. میتونیم بگیم حالا نام کاربری جدید داره چون قدیمیه امن نیست.”

“در پیغام چی میخوایم بنویسیم؟”تونی می‌پرسه.

تریش جواب میده: “حالا برای نوشتن پیغام خیلی دیره.”

“باید با دقت بهش فکر کنم. بیاید فردا بعد از ظهر خونه‌ی من همدیگه رو ببینیم تا پیغام رو آماده کنیم. تونی، میتونی من و استیسی رو برسونی خونه؟”

“حتماً. ماشین مامانم امشب دست منه. بیرون پارک کردم. بیاید دخترا، بیاید بریم. ریکی، فردا می‌بینمت.”

ریکی خواب‌آلود جواب میده: “باشه، بچه‌ها، خداحافظ می‌بینمتون.”

در راه خونه در ماشین تونی، تونی و دخترها درباره‌ی مهمونی حرف می‌زنن. تونی به چراغ قرمز میرسه و پاش رو میذاره روی ترمز. ولی مشکلی وجود داره. ماشین متوقف نمیشه. تونی روی پدال ترمز فشار میده و فشار میده، ولی هیچ اتفاقی نمیفته.

“تونی! تونی! چیکار داری می‌کنی؟ ماشین رو نگه دار!” استیسی داد میزنه.

تونی داد میزنه: “نمیتونم! ترمز کار نمیکنه!”

یه ماشین دیگه داره با سرعت زیاد به طرفشون میاد. تونی فرمون رو محکم می‌چرخونه تا به ماشین دیگه نخوره. دخترها تیر مشکی چراغ راهنما رو جلوشون می‌بینن. وقتی ماشین به شدت به چراغ راهنمایی میخوره، استیسی داد میزنه. از صندلی‌هاشون میفتن. چند دقیقه سپری میشه. بی‌حرکت و شوکه میشینن. تریش اول از همه به هوش میاد و برمیگرده تا به دو تا دوستش نگاه کنه. تونی افتاده رو فرمون.

تکون نمیخوره. چشم‌هاش بسته هستن. خیلی رنگ‌پریده است.

تریش داد میزنه: “تونی! آه، خدای من! تونی! تونی!”

متن انگلیسی فصل

CHAPTER nine

The Caper Mystery Is Solved

It’s 1: 00 a.m. and the party is finished. The last guests leave and the four friends start clearing up.

“The party was a success,” Tony is saying, “and so was our plan. Now we know the driver of the car but the seniors don’t think we know anything. Trish, you’re a good detective! I’m going to call you Miss Marple!” They all laugh.

“Yes, you are like Agatha Christie’s detective, Miss Marple” jokes Ricki. Trish smiles.

“Sorry, everyone,” says Stacy with a serious face, “but in fact we don’t know Eric is the driver, all we know for sure is that the red car is his.

Maybe another person drives it sometimes. We need more information.”

“And we need more proof to connect Eric with ‘Caper’,” adds Tony. They sit in silence, thinking.

“There must be a clue in the e-mails that can lead us to the culprits,” says Stacy. “Caper. C-A-P-E-R. hmmm. Eric Caplin. But I where’s the connection?” She writes the name “Eric Caplin” on a piece of paper and studies it.

Eric Caplin

Caplin Eric

E C C E

E Caplin Eric C Er Cap CapEr I

“Look” she shouts suddenly, “Caper!”

Stacy shows them the paper. “Look at Eric’s name. Eric Caplin. Do you see the connection?”

“I don’t see anything,” says Tony, puzzled.

“Stacy, you’re right” shouts Ricki. “Look, Tony, Trish, she’s right! ‘Caper’ is Eric’s user name on the computer. He uses the initial parts of his name for his user name. In this case the first three letters of his last name, and the first two letters of his first name: C-A-P-E-R. Congratulations, Stacy! You’re too clever to go out with an idiot like me. “Good work, Stacy!” says Trish, “Now, let’s catch ‘Caper’!”

“How, Trish” asks Tony.

“We’re going to send him an e-mail,” she replies.

“But he mustn’t know it’s from us,” says Ricki.

“Yes, you’re right, but we can send the message from my dad’s computer and use a false user name,” replies Trish. “He’s going to think the message is from Pat!”

“How” asks Stacy. “We don’t have Pat’s password.”

“We can trick Eric. We can write to him with a new user name and tell him that it’s Pat’s new user name. We can say that he has a new user name now because the old one isn’t safe.”

“What are we going to write in the message?” asks Tony.

“It’s too late to write the message now,” replies Trish.

“We have to think about it carefully. Let’s meet tomorrow afternoon at my house to prepare the message. Tony, can you give Stacy and me a ride home?”

“Sure. I have my mom’s car tonight. It’s parked outside. Come on, girls, let’s go. Ricki, see you tomorrow.”

“Okay, guys, bye See you,” replies Ricki sleepily.

On the way home in Tony’s car, Tony and the girls are talking about the party. Tony comes to a red light and puts his foot on the brake. But something is wrong. The car doesn’t stop. Tony pushes and pushes on the brake pedal, but nothing happens.

“Tony! Tony! What are you doing? Stop the car!” shouts Stacy.

“I can’t” cries Tony. “The brakes aren’t working!”

Another car is coming towards them very fast. Tony turns the wheel hard to avoid the other car. The girls see the black post of the traffic lights in front of them. Stacy screams as the car smashes violently into the traffic lights. They all fall from their seats. A few minutes pass. They sit immobilized with shock. Trish recovers first and turns to look at her two friends. Tony is slumped over the steering wheel.

He isn’t moving. His eyes are shut. He looks very pale.

“Tony” cries Trish. “Oh my God! Tony! Tony!”

مشارکت کنندگان در این صفحه

مترجمین این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.