سرفصل های مهم
مسابقه
توضیح مختصر
لبخند خجالتی مسابقه رو باخت.
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح ساده
دانلود اپلیکیشن «زیبوک»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی فصل
فصل دهم
مسابقه
باند در تریبون در صندلی بالا نشست و صاحب لبخند خجالتی رو از دوربین نگاه کرد. پیسارو کنار میزی در رستوران تریبون نشسته بود که زیاد با باند فاصله نداشت. روزی باد، روبروی اون نشسته بود. یک ساعت و نیم تا شروع مسابقاتِ مداوم زمان باقی بود. لبخند خجالتی اسب شماره ده بود. اون پایینترین اسب شرطبندی بود. دو تا شانس قهرمانی دیگه، کام اگین و پری اکشن بودن.
باند دوربینش رو گذاشت پایین و حرفی که لیتر اون روز صبح بهش گفته بود رو به خاطر آورد. لیتر به دیدن بل رفته بود و بهش گفته بود که کارآگاه خصوصیه.
لیتر به بل گفته بود: “من قضیه لبخند خجالتی رو میدونم که در واقع پیکاپپر هست. اگه ببری به همه میگم که چه اتفاقی افتاده. دیگه هیچ وقت نمیتونی در مسابقات اسبدوانی شرکت کنی، تینگالینگ. یا – میتونی مسابقه رو ببری ولی رد صلاحیت بشی. به نزدیکترین اسبی که کنارته بزن و از برد لبخند خجالتی جلوگیری کن. این کار رو انجام بده و همین حالا هزار دلار بهت پول میدم و دو هزار دلار بعدی رو بعد از مسابقه میدم.”
بل که ترسیده بود موافقت کرده بود. ولی میخواست دو هزار دلار در حمامهای گوگرد و گِل آکمه بهش پرداخت بشه. هر روز عصر، ساعت شش بعد از مسابقه میرفت اونجا.
باند دو هزار دلار رو تو جیبش داشت. اگه لبخند خجالتی رد صلاحیت میشد و بازی رو میباخت، ساعت شش به حمام آکمه میرفت و بل رو اونجا میدید.
وقتی زمان رسید، اسبها به محل شروع اومدن. اول شماره یک، کام اگین اومد. یک اسب بزرگ سیاه. بعد پری اکشن، یه اسب خاکستری که به نظر سریع میرسید اومد. یه اسب بزرگ قهوهای با صورت و پاهای سفید پشت سر همهی اسبهای دیگه بود. تینگالینگِ نگران پشتش نشسته بود.
اسبها به دروازه شروع رسیدن و باند با دوربینش مسابقه رو تماشا کرد. زنگ زده شد و اونا سریع حرکت کردن –
لبخند خجالتی، شماره ده، نزدیک حصار بود –
اسب شماره پنج جلو بود –
کام اگین و پری اکشن کنارش بودن.
لبخند خجالتی پشت سر اونا بود.
پیچ رو پیچیدن، و حالا کام اگین جلو بود.
و لبخند خجالتی چهارم بود.
پایین قسمت دراز و صاف مسیر مسابقه، لبخند خجالتی و پری اکشن از شماره پنج جلو زدن.
لبخند خجالتی تقریباً کنار اسب جلویی بود.
حالا پری اکشن و لبخند خجالتی کنار هم بودن.
با هم–
سریع میدویدن و با بقیه فاصله میگرفتن.
و به پیچ آخر میرسیدن.
به طرف خط پایان میدویدن.
یه دوربین از مسابقه فیلم میگرفت. نفس باند حبس شد. با خودش فکر کرد: “حالا - حالا! حالا انجامش بده!”
پری اکشن نزدیکترین اسب به حصار سفید بود.
تینگالینگ بل، لبخند خجالتی رو بهش نزدیک کرد.
تینگالینگ اون طرف رو نگاه کرد تا نتونه اسب خاکستری رو کنارش ببینه.
یهو سر لبخند خجالتی خورد به سر پری.
پری اکشن رو به طرف حصار هول داد.
سوارکار پری اکشن بلند شد و مجبور شد سرعت اسبش رو کم کنه. صداهای فریاد با عصبانیت از جمعیت بلند شد.
حالا لبخند خجالتی جلو بود! سریعتر و سریعتر حرکت میکرد–
چند لحظه بعد، تینگالینگ بل اون رو به طرف جایگاه پایان برد.
اون برنده شد!
یا برنده شد؟
باند فکر کرد: “سوارکاری خیلی هوشمندانهای بود، تینگالینگ.”
چند دقیقه بعد از پایان مسابقه یک صدا از بلندگو اومد. “لطفاً توجه کنید. شماره ده، لبخند خجالتی رد صلاحیت شد. شماره سه، پری اکشن، برنده هست!” باند لبخند زد و به طرف بار رفت.
متن انگلیسی فصل
CHAPTER ten
The Race
Bond sat high up in the grandstand and watched Shy Smile’s owner through binoculars. Pissaro was at a table in the grandstand restaurant, not far below Bond. Rosy Budd sat opposite him. There was half an hour to wait before The Perpetuities Race started. Shy Smile was horse number ten. He was the bottom horse in the betting. The two favourites to win were Come Again and Pray Action.
Bond put down his binoculars and remembered what Leiter had told him earlier that day. Leiter had gone to see Bell and had told him that he was a private detective.
‘I know about Shy Smile, who is really Pickapepper,’ Leiter had said to Bell. ‘If you win, I’ll tell everyone what really happened. You’ll never ride a racehorse again, Tingaling. Or – you can win the race but be disqualified. Knock into the horse nearest to you and stop him winning. Do that and I’ll give you one thousand dollars now and another two thousand after the race.’
A frightened Bell had agreed. But he wanted the two thousand dollars to be given to him at the Acme Mud and Sulphur Baths. He went there every evening after the races, at six o’clock.
Bond had the two thousand dollars in his pocket. If Shy Smile got disqualified and lost the race, he would go to the Acme Baths at six o’clock and meet Bell.
When it was time, the fiorses came down to the starting place. First came number one, Come Again. A big black horse. Then came Pray Action, a fast-looking grey horse. The big, brown horse with a white face and white feet was behind all the other horses. A nervous-looking Tingaling Bell sat on his back.
The horses came to the starting gate, and Bond watched the race through binoculars. A bell sounded, and they moved quickly away –
Shy Smile, number ten, was close to the fence–
Horse number five was just in front–
Come Again and Pray Action came along next to him.
Shy Smile was behind them.
Round the corner, and now Come Again was at the front.
And Shy Smile was fourth.
Down the long straight part of the racecourse, and Shy Smile and Pray Action rushed past number five.
Shy Smile was almost next to the front horse.
Now Pray Action and Shy Smile were side by side.
Together–
Moving quickly away from the others.
Coming to the last corner.
Racing towards the finish.
There was a camera filming the race. Bond stopped breathing. ‘Now - Now,’ he thought. ‘Do it now!’
Pray Action was nearest the white fence.
Tingaling Bell moved Shy Smile nearer to him.
Tingaling looked away so that he could not see the grey horse next to him.
Suddenly, Shy Smile’s head hit Pray Action’s head.
He pushed Pray Action towards the fence.
Pray Action’s jockey stood up, and had to slow his horse down. Angry shouts came from the crowd.
Now Shy Smile was in front! Going faster– faster–
Moments later, Tingaling Bell took him past the finishing post.
He had won!
Or had he?
‘Very clever riding, Tingaling,’ thought Bond.
Some minutes after the end of the race, a voice came over the loudspeaker. ‘Attention please. Number ten, Shy Smile, has been disqualified. Number three, Pray Action, is the winner!’ Bond smiled and walked towards the bar.