در بازی فوتبال

مجموعه: کتاب های ساده / کتاب: حزب موج / فصل 8

کتاب های ساده

97 کتاب | 1049 فصل

در بازی فوتبال

توضیح مختصر

مدرسه‌ی گوردون هایت بازی فوتبال را باخت.

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح ساده

دانلود اپلیکیشن «زیبوک»

این فصل را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زیبوک» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زیبوک»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی فصل

فصل ۷ - در بازی فوتبال

هفته بعد لوری با دیوید ناهار نخورد یا با او بیرون نرفت. تمام هفته روی درخت انگور کار کرد. از این که امی به دفتر نمی‌آمد تعجب کرد. اما لوری می‌دانست که دوستش به موج اعتقاد دارد.

لوری به الکس گفت: “ایمی آنچه ما می‌دانیم را نمی‌داند. ما باید همه‌ی چیزهای بد درباره‌ی موج را به او بگوییم.” روز شنبه لوری به بازی فوتبال بین مدرسه گوردون هایت و کلارکستاون رفت. دنبال امی گشت. لوری و ایمی همیشه در بازی‌های فوتبال کنار هم می‌نشستند.

‘بایست!’

لوری ایستاد و برگشت. برد بود.

‘سلام، لوری.” گفت: “ندیدم تو هستی.” سپس به او سلام موج داد.

لوری تکان نخورد.

برد گفت: “یالّا، لوری. سلام کن.’ ‘چرا؟” لوری پرسید.

برد گفت: “چون بخشی از موج هست.”

“اینجا همه به شما سلام موج دادند؟” لوری پرسید.

برد گفت: “همه اعضا دادند.”

لوری بسیار عصبانی بود. گفت: “من می‌خواهم وارد شوم. اما نمی‌خواهم سلام موج بدهم.”

صورت برد سرخ شد. ‘لوری، لطفاً همین حالا سلام کن. بعد می‌توانی وارد شوی.”

لوری گفت: “نه. این اشتباهه! می‌دانی که اشتباهه.” برد نگاهی به اطراف انداخت و گفت. ‘باشه، تو بردی. می‌توانی بدون سلام وارد شوی. فکر نمی‌کنم کسی دیده باشد.” اما حالا لوری نمی‌خواست وارد شود. “چرا این کار را می‌کنی، برد؟” لوری پرسید. “می‌دانی که اشتباه است. از اعضای دیگر موج می‌ترسی؟’

گفت: “من از کسی نمی‌ترسم، لوری. و از حرف‌هایت خوشم نمی‌آید. بسیاری از مردم دیدند که دیروز در تجمع موج نبودی.’

“و؟”

“نمی‌خواهم بیش از این بگویم.” برد گفت.

برد برگشت و راه افتاد. لوری رفت خانه. ندید که گوردون هایت بازی را به کلارکستون باخت.

متن انگلیسی فصل

CHAPTER 7 - At the Football Game

The next week Laurie did not have lunch with David or go out with him. She worked on The Grapevine all week. She was surprised that Amy did not come to the office. But Laurie knew that her friend believed in the Wave.

‘Amy doesn’t know what we know,’ Laurie told Alex. ‘We must tell her all the bad things about the Wave.’ On Saturday Laurie went to the football game between Gordon High and Clarkstown school. She looked for Amy. Laurie and Amy always sat together at football games.

‘Stop!’

Laurie stopped and turned round. It was Brad.

‘Hello, Laurie. I didn’t see it was you,’ he said. Then he did the Wave salute.

Laurie did not move.

‘Come on, Laurie,’ said Brad. ‘Salute me.’ ‘Why?’ asked Laurie.

‘Because it’s part of the Wave,’ said Brad.

‘Did everybody here give you the Wave salute?’ asked Laurie.

‘All the members did,’ said Brad.

Laurie was very angry. ‘I want to go in,’ she said. ‘But I don’t want to give the Wave salute.’

Brad’s face went red. ‘Laurie, please do the salute now. Then you can go in.’

‘No,’ said Laurie. ‘This is wrong! You know it’s wrong.’ Brad looked round and said. ‘OK, you win. You can go in without the salute. I don’t think anybody is looking.’ But now Laurie did not want to go in. ‘Why are you doing this, Brad?’ Laurie asked. ‘You know it’s wrong. Are you afraid of the other Wave members?’

‘I’m not afraid of anyone, Laurie,’ he said. ‘And I don’t like what you’re saying. A lot of people saw that you were not at the Wave rally yesterday.’

‘And?’

‘I don’t want to say any more.’ Brad said.

Brad turned and walked away. Laurie went home. She did not see Gordon High lose the game with Clarkstown.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.