سرفصل های مهم
بندینی، لمبرت و لاک
توضیح مختصر
در این فصل میچل از شرکت دیدن میکند و با فضای آنجا و قوانینش آشنا میشود و بسیار راضی است.
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح سخت
دانلود اپلیکیشن «زیبوک»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی فصل
فصل دوم
بندینی، لمبرت و لاک
بندینی ساختمون دفتر شرکت رو و همین طور حالت مخفی بودنش رو دوست داشت.
قبل از فوتش در سال 1970 ، یک ساختمون صد ساله رو با تجهیزات نظارت الکترونیکی و نیز با هر جور تجملاتی که پول میتونست بخره، پر کرد. فقط چند عضو خاص میتوانستن وارد قسمت های خاصی از ساختمان شوند. بیست سال بعد بندینی ثروتمندترین شرکت حقوقی در ممفیس رو ساخت. اون قطعاً آروم ترینشون هم بود.
همه همکارانی که استخدام شده بودن در مورد بدیهای دهن لقی آموزش داده شده بودند.
همه چیز به ویژه کار موکلان محرمانه و سری بود.
همکاران جوان هشدار داده شده بودند که صحبت کردن درباره کار شرکت در بیرون از شرکت میتونه نتیجه یک شراکت رو به تعویق بندازه.
هیچ چیزی از ساختمون خیایان فرانت خارج نمی شد. به زنهاشون گفته بودن که سوالی نپرسن یا اینکه بهشون دروغ میگفتن.
ازشون انتظار میرفت که سخت کار کنن، رازدار باشن و درآمدهای سالمشون رو خرج کنن.
لمر کویین، میچ رو در ورودی ساختمون دید. بعد از یک سری صحبت های عجله ای به وسیله الیور ایبرری، لمر اونو برد که یه گشتی در اداره بزنن.
در چهار طبقه اول این ساختمونِ پنج طبقه کتابخونه های عالی ای وجود داشت پس اعضا مجبور نبودن برای دونستن چیزی، دفتر رو ترک کنن..
چهار طبقه اول، تقریباً شبیه هم بودن. وسط هر طبقه با منشیها، میزها و وسایل ضروری پر شده بود.
یک طرف فضای باز کتارخونه بود و در طرف دیگه دفترها و یک اتاق کنفراس کوچیکتر بود.
دستیارها گوشه بزرگ دفتر رو داشتن با یک چشم انداز فوق العاده بر فراز رودخونه و شهر.
در حالی که منشی ها به اونها نگاه میکردند، لمر آهسته گفت: هیج منشی زیبایی نخواهید دید.
اینها بهترین منشی های حقوقی در ممفیس هستن ولی اونها همچنین باید از یک سن خاصی بالاتر باشن.
شرکت تمایل داره که اعضاش ازدواج های پایداری داشته باشن. داشن بچه هم تشویق میشه. البته قدغن نیست که خانمهاشون شاغل باشن.
میچ گفت امیدوارم که اینطور باشه از کلمه قدغن گیج شده بود. تصمیم گرفت موضوع رو عوض کنه.
هر وکیلی میتونه یه منشی برای خودش داشته باشه؟
بله تا وقتی که یک همکار هستید. بعدش یک منشی دیگه میگیرید تا اون زمان به یک منشی احتیاج دارید.
ناتان لاک با همه تجربه کاری 25 ساله ش سه تا منشی داره و همش اونا رو مشغول نگه میداره.
خواهید دید که در ابتدا ساعت کاری حداقل 80 ساعت در هفته خواهد بود. و اگه بخواید بیشتر هم ممکنه که باشه.
تو فصل مالیاتی همه صد ساعت در هفته کار میکنن. ما مسلماً حقوق خوبی میگیریم ولی استحقاقشو داریم باور کن.
تعطیلات چی؟
برای پنج سال اول، دو هفته در طول هر سال. میدونم که خیلی نیست ولی شرکت چند تا خونه ساحلی توی جزایر کیمن - یک سری جزایر بریتانیایی در آمریکای مرکزی- داره
و شما میتونید یکی از اونها رو البته وقتایی که هیچ همکاری نخوادش برای تعطیلاتتون بگیرید. ما همچنین کسب و کارای زیادی توی کیمن داریم چون جزایر از مالیات معافن.
توتان لاک، الان اونجاست در واقع برای همینه که شما امروز نمیتونید ببینیدش.
میچ با دیگر دستیارها در اتاق ناهار خوری مخصوصشون در طبقه پنجم ناهار خوردن.
دوباره توجه بزرگوارانه دیگران باعث شرمندگیش و در عین حال خوشایند بود.
میچ یه آبجو میخواست که کمکش کنه که احساس راحتی کنه ولی به اطراف نگاه کرد و دید هیچ کس هیچ مشروبی نداره.
و فهمید که شرکت از الکل نوشیدن در زمان صرف ناهار خوشش نمیاد. همین طور تو هر زمان دیگه ای هم مشروبات سنگین وجود نداشت.
اونها اعضایی میخواستن که بتونن روشون حساب کنن. که این موضوع در مورد میچ صادق بود. اون مصمم بود که موفق بشه.
غروب، وقتی میچل بعد از یک جلسه با رویس مک نایت که در مورد جزئیات آینده قراردادش صحبت کردن، به این نتیجه رسید که در کل کشور نمیتونه پیشنهادی از این بهتر وجود داشته باشه.
متن انگلیسی فصل
CHAPTER TWO
Bendini, Lambert and Locke
Bendini had loved the firm’s office building; he had also loved secrecy.
Before his death in 1970 he had filled the 100-year-old building with electronic surveillance equipment, as well as with every luxury money could buy. Only a few special members could enter certain parts of the building.
In twenty years Bendini built the richest law firm in Memphis. It was also definitely the quietest.
Every associate hired by the firm was taught the evils of a loose tongue.
Everything was secret - especially clients’ business.
Young associates were warned that talking about the firm’s business outside the firm could delay the prize of a partnership.
Nothing left the building on Front Street. Wives were told not to ask questions - or were lied to.
The associates were expected to work hard, keep quiet and spend their healthy incomes.
Lamar Quin met Mitch at the entrance to the building. After an embarrassing speech by Oliver Lambert in front of all the other associates in the second-floor library, Lamar took him on a tour of the office.
There were excellent libraries on the first four floors of the five-floor building, so that no member needed to leave the office to find out anything.
The first four floors were almost the same. The centre of each floor was filled with secretaries, their desks and the necessary machines.
On one side of the open area was the library and on the other were offices and smaller conference-rooms.
Partners got the large corner offices, with wonderful views over the river and the city.
‘You won’t see any pretty secretaries,’ Lamar said softly as they watched them work.
‘These are the best legal secretaries in Memphis, but they also have to be over a certain age.
The firm likes its members to have steady marriages. Babies are encouraged. Of course wives are not forbidden to work.’
I hope not,’ said Mitch, puzzled by the word ‘forbidden’. He decided to change the subject.
‘Does every lawyer get his own secretary?’
Yes, until you’re a partner. Then you’ll get another, and by then you’ll need one.
Nathan Locke has three, all with twenty years’ experience, and he keeps them busy.
You’ll find that the work takes at least eighty hours a week at first. And there’s always more if you want it.
Everyone works a hundred hours a week during tax season. We get well paid, all right, but we earn it, believe me.’
What about holidays?’
Two weeks a year for the first five years. I know that doesn’t sound like very much, but the firm does own a couple of beach houses in the Cayman Islands,
and you can usually get one for your holiday - as long as a partner doesn’t want it, of course. We do a lot of business in the Caymans, as well, because the islands are tax-free.
Nathan Locke’s there at the moment, in fact, which is why you can’t meet him today.’
Mitch had lunch with the partners in their special dining-room on the fifth floor.
Again the generous public praise was embarrassing, but pleasing.
Mitch wanted a beer to help him feel comfortable, but looking round he saw that no one had any alcohol,
and he learned that drinking at lunch-time was not liked by the firm. Nor was heavy drinking at any time.
They wanted members they could rely on. That was all right with Mitch. He was determined to succeed.
By the time Mitch left the building in the evening, after a meeting with Royce McKnight to discuss further details of his contract, he had decided: there could be no better offer in the whole country.
مشارکت کنندگان در این صفحه
مترجمین این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:
ویرایشگران این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.