سرفصل های مهم
فصل بیست و سوم
توضیح مختصر
به فروشنده ای رسید که قرصی میفروخت که با خوردنش نیازی به نوشیدن آب نبود وباعث صرفه جویی در وقت میشد.
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح متوسط
دانلود اپلیکیشن «زیبوک»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی فصل
فصل بیست و سوم
شازده کوچولو گفت: صبح به خیر.
فروشنده گفت: صبح به خیر. این فروشنده قرصهایی رو میفروخت که برای فرونشوندن تشنگی اختراع شده بودن. هفته ای یک دونه از اونها رو میخوری و دیگه نیازی به نوشیدن آب نداری.
برای چی این قرصها رو میفروشی؟
فروشنده گفت: اونا کلی وقت صرفه جویی میکنن. محققان محاسبه کردن که آدم میتونه با خوردن یکیشون، پنجاه و سه دقیقه در هفته، صرفه جویی کنه.
خب با اون پنجاه و سه دقیقه وقت چکار میکنن؟
هرکاری که دلشون بخواد.
شازده کوچولو با خودش گفت: اگه من پنجاه و سه دقیقه وقت داشته باشم که هر طور دلم بخواد بگذرونمش، خرامان به سمت یک چشمه آب میرم.
متن انگلیسی فصل
Chapter twenty three
“Good morning,” said the little prince.
“Good morning,” said the salesclerk. This was a salesclerk who sold pills invented to quench thirst. Swallow one a week and you no longer feel any need to drink.
“Why do you sell these pills?”
“They save so much time,” the salesclerk said. “Experts have calculated that you can save fifty- three minutes a week.”
“And what do you do with those fifty-three minutes?”
“Whatever you like.”
“If I had fifty-three minutes to spend as I liked,” the little prince said to himself, “I’d walk very slowly toward a water fountain…”
مشارکت کنندگان در این صفحه
مترجمین این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:
ویرایشگران این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.