سرفصل های مهم
احمق ترین دزد ها
توضیح مختصر
سارقان برای دزدی به جایی که فکر میکردند اداره پست است میروند.
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح ساده
دانلود اپلیکیشن «زیبوک»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی فصل
احمقترین سارقان
سه سارق در بیلریکای اسکس ساعات زیادی را در سال 1971 صرف کردند تا از اداره پست در خیابان مانتنسینگ سرقت کنند.
آنها بهترین زمان انجام این کار میدانستند، زمانی که بیشترین پول در ساختمان وجود داشت و هیچ نگهبانی نبود. آنها همچنین اسلحه و ماشین برای کمک به فرارشان خریدند.
بنابراین وقتی زمانش رسید، سارقان مانتنسینگ با سرعت زیادی از خیابان بیلریکای به سمت اداره پست رفتند.
آنها از ماشین پیاده شدند و به سمت ساختمان دویدند. آن زمان بود که متوجه چیز مهمی شدند. اداره پست حالا اداره پست نبود. دوازده سال قبل بسته شده بود. ساختمان حالا یک مغازه معمولی بود.
خانم گرترود هیلاک، مغازهدار 76 ساله، بعداً توضیح داد: “من این دو مرد را دیدم که با اسلحه به طرف مغازه میدویدند و به مشتریم گفتم:” این دو نفر سعی میکنند بامزه بازی دربیاورند. “
وقتی سارقان وارد مغازه شدند اسلحههایشان را به سمت خانم هایلاک و مشتریش، خانم کان استنس کلارک نشانه رفتند. به خانم هایلاک گفتند که تمام پول مغازه را به آنها بدهد.
تنها 6 پوند در مغازه بود چون مشتریهای زیادی وجود نداشت. آنها پول را گرفتند.
فکر میکنم آنها فکر میکردند صدها پوند در مغازه وجود دارد. آنها که لباس سارقان را پوشیده بودند، بسیار خندهدار به نظر میرسیدند . درست شبیه یک فیلم بود،” خانم هایلاک گفت.
بعد از رفتن سارقان، وقتی خانم کلارک فهمید که آنها دزدان واقعی با اسلحه واقعی بودند، یکمرتبه حالش بد شد.
متن انگلیسی فصل
The Most Stupid Robbers
Three thieves at Billericay in Essex spent many hours in 1971 planning to rob the post office in Mountnessing Road.
They knew the best time to do it, when there was most money in the building and no guard. They also bought guns and a car to help them escape.
So when the time came the Mountnessing robbers drove very fast through Billericay to the post office.
They jumped out of the car and ran towards the building. That was when they realized something important. The post office was not a post office now. It closed twelve years before. The building was now an ordinary shop.
Mrs Gertrude Haylock, the 76-year-old shopkeeper, later explained, ‘I saw these two men running towards the shop with guns and I said to my customer, “Here’s somebody trying to be funny.”’
When they got inside the shop, the robbers pointed their guns at Mrs Haylock and her customer, Mrs Con stance Clarke. They told Mrs Haylock to give them all the money in the shop.
There was only £6 in the shop because there were not many customers. They took the money.
‘I think they thought there were hundreds of pounds in the shop. They looked so funny dressed like robbers. It was just like in a film,’ said Mrs Haylock.
After the robbers left, Mrs Clarke felt suddenly ill when she realized that they were real robbers with real guns.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.