سرفصل های مهم
فصل نوزدهم
توضیح مختصر
گروهبان به تفتیش اتاق هابهاوس در سالن زیبایی میره و پاسپورتهای جعلی پیدا میکنه.
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح سخت
دانلود اپلیکیشن «زیبوک»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی فصل
فصل نوزدهم
هرکول پوآرو گفت: “ولی این زیباست، دوست من. خیلی واضحه- به شکل زیبایی واضحه. همه چیز در جای درست خودشه.”
“حتی اینها؟” بازرس شارپ دو تا موی قرمز رو نشون پوآرو داد.
“آه- بله یک اشتباه عامدانه.” دو تا مرد به هم نگاه کردن. “دوست من، برای تحقیقات دیگه، همه چیز قطعی شده؟” “بله برای فردا.”
“خودت میری؟”
“نه،
من برنامه دارم در پلاک ۲۶ جاده هیکوری باشم. کاب مسئولش میشه.”
هرکول پوآرو گفت: “براش آرزوی خوششانسی میکنیم.”
دو
گروهبان کاب جسورانه به قسمت داخلی صورتی رنگ سابرینا فیر قدم برداشت افسر کارآگاه مککیر پشت سرش بود. یک موجود زیبا به طرفشون اومد، به نظر پاهاش به سختی با زمین تماس داشت.
گروهبان کاب گفت: “صبح بخیر، مادام “ و توضیح داد چرا اونجاست. موجود زیبا برگشت، و یه زیبای دیگه، ولی خیلی مسنتر با موهای صاف و چشمهای ثابتِ خاکستری پیدا شد.
گفت: “خیلی غیر عادیه. لطفاً از این طرف بیاید.” اونو از داخل سالن، به یک اتاق با یک میز بزرگ و چند تا صندلی پشت سِفت راهنمایی کرد. “من خانم لوکاس، صاحب این مکان هستم. شریکم، دوشیزه هابارد، امروز اینجا نیست.”
گروهبان کاب که از قبل میدونست، گفت: “نه، مادام.”
خانم لوکاس گفت: “اینجا دفتر شخصی اونه، و به نظر حکم تفتیش شما کاملاً غیرضروری میرسه.”
مؤدبانه منتظر موند تا تنهاشون گذاشت. یک ربع بعد، یک گاوصندوق و کشوهای میز گشته شده بودن، ولی هیچی پیدا نکردن.
مککیر گفت: “به نظر اشتباه کردیم.”
کاب گفت: “تازه شروع کردیم.” کشوها رو یکی یکی در آورد و برعکسشون کرد. “بفرمایید!” زیر کشوی پایینی شش تا کتاب کوچیک با نوشتههای طلایی با چسب چسبونده شده بودن. “پاسپورتها.”
وقتی کاب پاسپورتها رو باز کرد و عکسها رو مقایسه کرد، مککیر تماشا کرد. “واقعاً فکر نمیکردید همهی اینها یه زن باشه، مگه نه؟”
پاسپورتها، پاسپورتهای خانم دا سیلوا، دوشیزه آیرین فرنچ، خانم الوگا کوهن، دوشیزه نینا له مسیوریر، خانم گلدیز توماس، و دوشیزه موریا او نیل بودن. عکسها همه عکس یک زن جوون مو مشکی بین ۲۵ تا ۴۰ سال بود.
کاب گفت: “این مدل موی متفاوته که اینطور نشون میده. فکر میکنم با تمام این اسمهای مختلف حسابهای بانکی داره.”
“اون کمی پیچیده است.”
“باید هم پیچیده باشه. پول درآوردن از قاچاق اون قدرها هم سخت نیست ولی وقتی پول رو در آوردی، گزارشش سخته! شرط میبندم این کلوپ قماربازی کوچیک در میرفیر فقط به اون دلیل توسط خانم شروع به کار کرده. پول بردن از قمار، تنها چیزیه که مأمور مالیات نمیتونه کنترلش کنه. و بعد، حتماً یک روز یکی از این پاسپورتهای جعلی رو در خیابان هیکوری اون دور و بر گذاشته و سیلیای کوچولوی بیچاره دیده.”
متن انگلیسی فصل
CHAPTER NINETEEN
‘But it is beautiful, my friend,’ said Hercule Poirot. ‘So clear - so beautifully clear. Everything fits in its correct place.’
‘Even these?’ Inspector Sharpe showed Poirot the two red hairs.
‘Ah - yes, the one deliberate mistake.’ The two men looked at each other. ‘For the other investigation, my friend, it is all fixed? ‘ ‘Yes, for tomorrow.’
‘You go yourself?’
‘No. I plan to appear at 26 Hickory Road. Cobb will be in charge.’
‘We will wish him good luck,’ said Hercule Poirot
II
Sergeant Cobb marched boldly into the pink interior of Sabrina Fair, Detective Constable McCrae behind him. A beautiful creature moved towards them, her feet hardly seeming to touch the floor.
Sergeant Cobb said, ‘Good morning, Madam,’ and explained why he was there. The beautiful creature backed away and another beautiful, but much older creature with smooth hair and steel-grey eyes appeared.
‘This is most unusual,’ she said. ‘Please come this way.’ She led him through the salon into a room with a big desk, and several hard-backed chairs. ‘I am Mrs Lucas, the owner of this place. My partner, Miss Hobhouse, is not here today.’
‘No, Madam,’ said Sergeant Cobb, who already knew that.
‘This is her private office, and your search warrant seems to be most unnecessary,’ said Mrs Lucas.
He waited politely until she left them alone. A quarter of an hour later, a safe and the drawers of the desk had been searched, but they had found nothing.
‘Looks like we got it wrong,’ said McCrae.
‘We’re only just beginning,’ said Cobb. He took the drawers one after the other and turned them upside down. ‘Here we are!’ Fastened with tape underneath the bottom drawer were six small dark-blue books with gold lettering. ‘Passports.’
McCrae watched as Cobb opened the passports and compared the photographs. ‘You really wouldn’t think it was the same woman, would you?’
The passports were those of Mrs da Silva, Miss Irene French, Mrs Olga Kohn, Miss Nina Le Mesurier, Mrs Gladys Thomas, and Miss Moira O’Neele. The photos were all of a dark young woman between the ages of twenty-five and forty.
‘It’s the different hairstyle that does it,’ said Cobb. ‘I expect she’s got bank accounts in all these different names.’
‘Bit complicated, that?’
‘It has to be complicated. It’s not so difficult to make money by smuggling - but it’s very difficult to account for money when you’ve got it! I bet this little gambling club in Mayfair was started by the lady for just that reason. Winning money by gambling is about the only thing a tax inspector can’t check. And then, one day, she must have left one of these false passports lying about at Hickory Road and poor little Celia saw it.’