فصل 24

مجموعه: کارآگاه مارپل / کتاب: یک جیب پر از گندم سیاه / فصل 24

فصل 24

توضیح مختصر

خانم مارپل به بازرس نیل میگه که گلدیز تاکسین رو در مارمالاد آقای فورتسکیو ریخته.

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح ساده

دانلود اپلیکیشن «زیبوک»

این فصل را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زیبوک» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زیبوک»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی فصل

فصل بیست و چهارم

خانم مارپل درحالیکه داشت بافتنی می‌بافت، با جنیفر فورتسکیو حرف میزد. “وقتی یه بار مچ دستم رو شکستم یه پرستار خوب داشتم که ازم مراقبت میکرد. بعد از من رفت تا پرستاری پسر خانم اسپرو، یه افسر نیروی دریایی جوون خیلی خوب رو بکنه، که ازدواج کردن و دو تا بچه‌ی کوچولوی عزیز داشتن. این شروع ماجرای عشقی تو بود، نبود؟ منظورم اینه که اومدی اینجا تا پرستاری آقای پرسیوال فورتسکیو رو بکنی، مگه نه؟

البته آدم نباید به شایعات خدمتکارها گوش بده، ولی متأسفانه زن پیری مثل من همیشه علاقه به شنیدن درباره‌ی آدمای خونه داره. اول یه پرستار دیگه بود، نبود، و اون فرستاده شد بره- همچین چیزی؟ اونا میگن اون بی دقت بود، فکر کنم.”

جنیفر گفت: “فکر نمی‌کنم بی دقت بود. فکر کنم پدرش خیلی بیمار بود و بنابراین من به جاش اومدم.”

خانم مارپل گفت: “متوجهم. و تو عاشق پرسیوال شدی و همین بود. بله، قطعاً خیلی خوب، خیلی خوب.”

جنیفر فورتسکیو گفت: “از این بابت مطمئن نیستم. اغلب آرزو می‌کنم…” صداش خیلی آروم بود “دوباره به بیمارستان برمی‌گشتم. می‌دونی، زندگی خیلی خسته‌کننده است. آه، لیاقتم همینه! نباید این کارو می‌کردم.”

“نباید چه کاری رو می‌کردی، عزیزم؟”

“نباید با پرسیوال ازدواج می‌کردم. آه، خوب” اون آه کشید. “بیا دیگه دربارش حرف نزنیم.”

و خانم مارپل شروع به صحبت درباره‌ی دامن‌های جدیدی کرد که در پاریس پوشیده می‌شدن.

خانم مارپل در اتاق مطالعه رو زد و بازرس نیل بهش گفت بیاد داخل.

گفت: “در واقع صحبتمون رو همین الان تموم نکردیم و من اون موقع آماده نبودم هیچ اتهامی وارد کنم مگر اینکه از این بابت کاملاً مطمئن باشم. و حالا مطمئنم.”

“از چی مطمئنید، خانم مارپل؟”

“خوب، مطمئناً درباره‌ی این که کی آقای فورتسکیو رو کشته. مارمالاد نشون میده که چطور، و کی، و هرچند باهوش نبوده، ولی برای انجام این کار به اندازه کافی هوش داشته. گلدیز شروعه. و درباره‌ی جوراب‌های ساق بلند نایلونی و تماس‌های تلفنی و این و اون، کاملاً واضح هست که کی تاکسین رو در مارمالاد آقای فورتسکیو ریخته.”

بازرس نیل پرسید: “یه تئوری دارید؟”

خانم مارپل گفت: “تئوری نیست. می‌دونم.”

بازرس نیل به نظر متعجب می‌رسید.

خانم مارپل گفت: “البته گلدیز بوده.”

متن انگلیسی فصل

CHAPTER TWENTY FOUR

Miss Marple was talking to Jennifer Fortescue while she knitted. ‘I had such a nice nurse looking after me when I once broke my wrist. She went on from me to nurse Mrs Sparrow’s son, a very nice young naval officer and they married and had two dear little children. That was the beginning of your romance, was it not? I mean, you came here to nurse Mr Percival Fortescue, did you not?

One should not listen to servants’ gossip, of course, but I’m afraid an old lady like myself is always interested to hear about the people in the house. There was another nurse at first, was there not, and she got sent away - something like that? They said she was careless, I believe.’

‘I don’t think she was careless,’ said Jennifer. ‘I believe her father was extremely ill, and so I came to replace her.’

‘I see,’ said Miss Marple. ‘And you fell in love with Percival and that was that. Yes, very nice indeed, very nice.’

‘I’m not so sure about that,’ said Jennifer Fortescue. ‘I often wish–’ her voice was very quiet, ‘I was back in the hospital again. Life’s so boring, you know. Oh, it’s what I deserve! I should not have done it.’

‘Should not have done what, my dear?’

‘I should not have married Percival. Oh, well,’ she sighed. ‘Don’t let’s talk of it any more.’

And Miss Marple began to talk about the new skirts that were being worn in Paris.

Miss Marple knocked at the door of the study and Inspector Neele told her to come in.

‘We didn’t really finish our talk just now,’ she said, ‘and I wasn’t quite ready then to make any accusation unless I was absolutely sure about it. And I am sure, now.’

‘You’re sure about what, Miss Marple?’

‘Well, certainly about who killed Mr Fortescue. The marmalade shows how, as well as who, and though she was not clever, she was intelligent enough to do it. The beginning is Gladys. And what with the nylon stockings and the telephone calls and one thing and another, it was perfectly clear as to who put the Taxine into Mr Fortescue’s marmalade.’

‘You have a theory’ asked Inspector Neele.

‘It isn’t a theory,’ said Miss Marple. ‘I know.’

Inspector Neele looked surprised.

‘It was Gladys, of course,’ said Miss Marple.

مشارکت کنندگان در این صفحه

مترجمین این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.