سرفصل های مهم
حرکت سوم، سکانس سوم
توضیح مختصر
قاتلان بانکو رو میکشن.
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح متوسط
دانلود اپلیکیشن «زیبوک»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی فصل
حرکت سوم، سکانس سوم
قاتل اول: آخرین نور روز از غرب میره، حالا بانکو باید نزدیک باشه و با سرعت سوارکاری کنه.
قاتل دوم: گوش کن! صدای اسب میشنوم.
قاتل اول: پس بانکو و فلینس هستن. حالا توقف کردن.
بانکو: هی! یه چراغ به من بدید. اسبها رو ببرید.
قاتل دوم: این صدای بانکو هست. آخرین بخش از سفرش رو پیاده از مسیر باریک میره.
قاتل اول: ببین! یک چراغ، یک چراغ! اونها هستن!
قاتل دوم: ساکت! صبر کن تا از کنار ما رد بشن.
بانکو: (به فلینس) فکر میکنم امشب بارون بباره.
قاتل اول: بذار بباره!
بانکو: آه، خائنان! بدو، فلینسِ خوب، فرار کن! انتقام! انتقام!
قاتل دوم: کی چراغ رو خاموش کرد؟
قاتل اول: بانکو کشته شده، ولی پسرش فرار کرده. قاتل دوم: پس کار ما کامل نشده.
قاتل اول: میذاریم جسد اینجا بمونه و به مکبث میگیم چی انجام شده و چی انجام نشده.
متن انگلیسی فصل
ACT THREE SCENE THREE
The last light of day is going in the west Now Banquo must be near and riding fast.
Listen! I hear horses.
It’s Banquo then, and Fleance. Now they’ve stopped.
Ho! Give me a light there. Take the horses.
That’s Banquo’s voice. The last part of the journey’s made on foot along this narrow path.
Look! A light, a light! It’s them!
Quiet! Wait until they pass us.
I think that it will rain tonight.
Let it come down!
Oh, traitors! Run, good Fleance, run! Revenge! Revenge!
Who put out the light?
Banquo is killed, but his son’s escaped.
Then our job is not complete.
We’ll leave the body here and tell Macbeth what’s done, what’s left undone.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.