حرکت سوم سکانس پنجم

مجموعه: کتاب های ساده / کتاب: مکبث / فصل 16

کتاب های ساده

97 کتاب | 1049 فصل

حرکت سوم سکانس پنجم

توضیح مختصر

ارتش انگلیس میخواد علیه مکبث لشکرکشی کنه.

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح ساده

دانلود اپلیکیشن «زیبوک»

این فصل را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زیبوک» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زیبوک»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی فصل

حرکت سوم سکانس پنجم

(قلعه‌ای در اسکاتلند. لنوکس و راس وارد میشن. درباره‌ی مکبث صحبت می‌کنن)

لنوکس: با همه‌ی حرف‌هات موافقم. خیلی عجیبه. حالا سؤالات زیادی وجود داره که نیاز به جواب دارن. دونکان شریف ما مهمان مفتخر مکبث بود. دونکان مُرد. بانکو و پسرش خیلی دیر رفتن بیرون. بانکو هم مُرد. پسرش، فلینس، فرار کرد - بنابراین حتماً پسر پدر رو‌ کشته! به همین ترتیب شاهزاده مالکوم و برادرش پادشاه، پدرشون، رو کشتن و اونها هم فرار کردن!

راس: بعد مکبث چقدر ناراحت بود! کارش چقدر هوشمندانه بود که خدمتکاران مست رو‌ قبل از اینکه بتونن نقش‌شون رو در قتل انکار کنن، کشت.

لنوکس: اون پسرهای زنده نباید به مکبث نزدیک بشن. میترسم به اونها آسیب بزنه. مکداف خوب هم از مکبث فاصله گرفته. این عصبانیش کرده.

راس: آقا، میتونی بگی مکداف شجاع کجا رفته؟

لنوکس: در راه انگلیس هست، جایی که شاهزاده مالکوم در دربار انگلیس زندگی می‌کنه. با هم از پادشاه ادوارد ارتشی می‌خوان تا علیه ظالم لشکرکشی کنه. وقتی مکبث بمیره، ما شب می‌خوابیم، خودمون رو ایمن نگه میداریم، و دوباره به عنوان مردان صادق زندگی می‌کنیم.

راس: مکبث میدونه مکداف کجاست؟

لینوکس: بله. به مکداف دستور داده شده بیاد خونه، ولی اون نمیاد. بنابراین حالا مکبث آماده‌ی جنگ میشه.

راس: پس بیا دعا کنیم ارتش انگلیس به زودی لشکرکشی کنه.

لنوکس: برای پیروزی و مرگ ظالم دعا می‌کنم.

راس: و آرامش برای کشور غمگین ما. خدانگهدار، آقا.

لنوکس: خدانگهدار، خان شریف.

متن انگلیسی فصل

ACT THREE SCENE FIVE

(A castle in Scotland. Enter Lennox and Ross. They are talking about Macbeth)

Lennox: I agree with all you’ve said. It’s very strange. There are many questions now that need an answer. Our noble Duncan was Macbeth’s honoured guest. Duncan died… Banquo and his son went out too late… Banquo died too. His son Fleance ran away - so the son must have killed the father! In the same way Prince Malcolm and his brother killed the King, their father, and they fled too!

Ross: Then how unhappy Macbeth was! How wise he was to kill the drunken servants, before they could deny their part in murder.

Lennox: Those living sons must not come near Macbeth. I fear he’d do them harm. The good Macduff has kept away from Macbeth too. That’s angered him.

Ross: Sir, can you say where brave Macduff has gone?

Lennox: He’s on his way to England, where Prince Malcolm lives in the English court. Together they will ask King Edward for an army to march against the tyrant. With Macbeth dead, we may sleep at night, keep ourselves safe and live as honest men again.

Ross: Does Macbeth know where Macduff is?

Lennox: Yes. Macduff was ordered home, but he won’t come. So now Macbeth prepares for war.

Ross: Then let us pray the English army marches soon.

Lennox: I pray for victory and the tyrant’s death.

Ross: And peace for our sad country too. Farewell, sir.

Lennox: Farewell, noble thane.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.