فصل 06 - 03

مجموعه: کارآگاه مارپل / کتاب: انگشت محرک / فصل 15

فصل 06 - 03

توضیح مختصر

خانم بارتون هم به دیدن بورتون‌ها میاد.

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح خیلی ساده

دانلود اپلیکیشن «زیبوک»

این فصل را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زیبوک» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زیبوک»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی فصل

امیلی بارتون، صاحب خونمون هم، همچنین درست بعد از این که چایمون رو تموم کرده بودیم تا درباره باغچه حرف بزنیم، بهمون سر زد. وقتی داشتیم به طرف خونه برمیگشتیم، گفت: “امیدوارم مگان به خاطر این اتفاق وحشتناک زیاد ناراحت نباشه.”

“مرگ مادرش منظورتونه؟”

البته، اون. ولی منظورم در حقیقت ناخوشایندی پشت این قضیه هست.”

علاقمند شده بودم. “درباره اون نامه چی فکر می‌کنید؟ حقیقت داره؟”

“نه، نه. مطمئنم که خانم سیمینگتون هیچوقت- ولی چرا باید یه نفر بخواد همچین چیزهایی بنویسه؟ یک ذهن منحرف…”

“به نظر خیلی غم‌انگیزه.”

“به نظر من ناراحت‌کننده نیست. شرورانه است. “

“ولی چرا، آقای بورتون، چرا؟ یک شخص چه لذتی می‌تونه از این ببره؟” اون صداش رو پایین آورد. “اونا میگن خانم کلیت، ولی من واقعاً نمیتونم باورش کنم. چیزی مثل این قبلاً در لیمستوک اتفاق نیفتاده.”

گفتم: “شما … ام– از این نامه‌ها دریافت کردید؟”

صورتش سرخ شد. “وای، نه- وای، نه. آه! وحشتناک می‌شد.”

من بلافاصله معذرت خواستم ولی اون در حالی که غمگین به نظر می‌رسید دور شد و من رفتم داخل خونه.

جوآنا کنار شومینه‌ی نشیمن ایستاده بود. یه نامه تو دستش داشت. “جری! این رو توی صندوق پستی پیدا کردم. اینطور شروع میشه: “تو یک زن خبیثی …””

“دیگه چی میگه؟”

“چیزهای بدتر دیگه.” نامه رو انداخت توی آتیش.

با یک حرکت سریع که پشتم درد گرفت، درست قبل از اینکه آتیش بگیره، برش داشتم. گفتم: “این کارو نکن. ممکنه بهش احتیاج پیدا کنیم.”

“احتیاج پیدا کنیم؟”

“برای پلیس.”

متن انگلیسی فصل

Emily Barton, the owner of our house, also called on us just after we had finished tea to talk about the garden. As we walked back towards the house she said, ‘I do hope that Megan hasn’t been too upset by this awful business?’

‘Her mother’s death, you mean?’

‘That, of course. But I really meant, the unpleasantness behind it.’

I was interested. ‘What do you think about that letter? Was it true?’

‘Oh, no, no. I’m quite sure that Mrs Symmington never - but why would anyone want to write such a thing? ‘ ‘A twisted mind.’

‘That seems very sad.’

‘It doesn’t seem sad to me. It just seems evil.’

‘But why, Mr Burton, why? What pleasure can anyone get out of it?’ She lowered her voice. ‘They say that Mrs Cleat - but I really cannot believe it. Nothing like this has ever happened before in Lymstock.’

I said, ‘You’ve not - er - received any letters yourself?’

Her face went very red. ‘Oh, no - oh, no. Oh! That would be dreadful.’

I quickly apologized, but she went away looking upset and I went into the house.

Joanna was standing by the sitting room fire. She had a letter in her hand. ‘Jerry! I found this in the letterbox. It begins, “You are an evil painted woman.”’

‘What else does it say?’

‘Same but worse.’ She dropped it onto the flames.

With a quick move that hurt my back I picked it up just before it caught fire. ‘Don’t,’ I said. ‘We may need it.’

‘Need it?’

‘For the police.’

مشارکت کنندگان در این صفحه

مترجمین این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.