سرفصل های مهم
فصل 07 - 03
توضیح مختصر
اوون گریفیث برای نهار خونهی بورتونها موند.
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح سخت
دانلود اپلیکیشن «زیبوک»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی فصل
اوون گریفیث درست قبل از ناهار رسید، و وقتی باغبان داشت سبزیها رو بار ماشینش میکرد، من بردمش تو خونه تا یه نوشیدنی بخوریم. گفت برای ناهار نمیمونه.
وقتی با لیوانها اومدم تو اتاق نشیمن، دیدم که جوآنا روی کاناپه از اوون سوالهایی درباره کارش میپرسه. اون گفت فکر میکنه که دکتر بودن یکی از جالبترین شغلهای دنیاست.
بعد گفت: “نظرت رو عوض کن و برای ناهار پیشمون بمون، دکتر گریفیث” و گریفیث گفت که خواهرش منتظرشه .
جوآنا گفت: “بهش زنگ میزنیم و توضیح میدیم.” و رفت بیرون تو راهرو، اون لبخندزنان برگشت و گفت که حله.
و اوون گریفیث برای ناهار موند و به نظر اراضی میاومد. ما درباره کتابها و موسیقی و نقاشی حرف زدیم. به هیچ عنوان درباره لیمستوک یا درباره نامههای بینشان یا خودکشی خانم سیمنگتون حرف نزدیم.
وقتی رفت به جوآنا گفتم: “این مرد برای حیلههای زنانهی معمولت خیلی خوبه.”
جوآنا گفت: “این چیزیه که همیشه میگی! شما مردها از چیه انقدر میترسید؟”
متن انگلیسی فصل
Owen Griffith arrived just before lunch time, and while the gardener was loading the vegetables into his car, I brought Owen indoors for a drink. He said he wouldn’t stay to lunch.
When I came into the sitting room with the glasses I found Joanna on the sofa asking Owen questions about his work. She said she thought that being a doctor was one of the most interesting jobs in the world.
Then she said, ‘Do change your mind and stay to lunch with us, Dr Griffith,’ and Griffith said that his sister was expecting him.
‘We’ll ring her up and explain,’ said Joanna and went out into the hall. She came back smiling and said that it was all right.
And Owen Griffith stayed to lunch and seemed to enjoy himself. We talked about books and about music and painting. We didn’t talk about Lymstock at all, or about anonymous letters, or Mrs Symmington’s suicide.
When he had gone I said to Joanna, ‘That fellow’s too good for your usual female tricks.’
Joanna said, ‘That’s what you always say! What are you men so frightened of?’