فصل 09 - 04

مجموعه: کارآگاه مارپل / کتاب: انگشت محرک / فصل 29

فصل 09 - 04

توضیح مختصر

جری کتابی که صفحاتی ازش بریده شده رو پیدا می‌کنه.

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح ساده

دانلود اپلیکیشن «زیبوک»

این فصل را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زیبوک» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زیبوک»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی فصل

چند دقیقه قبل از ناهار به لیتل فورز رسیدم و رفتم تا در ایوان به جوآنا ملحق بشم.

دو تا صندلی کنار میز آهنی بود و دو تا لیوان خالی روش. رو یه صندلی دیگه یک شیء عجیب بود. “این دیگه چیه؟” پرسیدم:

“اوه،

عکس‌ یه ریه بیماره که دکتر گریفیث فکر کرده ممکنه من بهش علاقه داشته باشم.”

به عکس نگاه کردم. هر مردی روش خودش رو در ارتباط با زن‌ها داره. ولی من شخصاً این کار رو با عکس ریه بیمار و یا به طریق دیگه نمی‌کردم.

گفتم: “خیلی ناخوشایند به نظر میرسه. گریفیث چطور بود؟”

“به نظر خسته می‌رسید و ناراحت. فکر می‌کنم چیزی تو ذهنش هست.”

“باید بگم که تو رو تو ذهنش داره. ای کاش اون مرد رو به حالش خودش بذاری، جوآنا.”

“آه، ساکت باش. من هیچ کاری نکردم.” اون برگشت و به طرف چمن رفت.

ریه بیمار زیر آفتاب شروع به پیچ خوردن کرده بود. از یک گوشه‌اش برش داشتم و بردمش تو اتاق نشیمن. بعد یک کتاب سنگین از تو کتابخونه برداشتم تا عکس رو دوباره بین صفحاتش صاف کنم. کتاب موعظه‌های یه نفر بود و تو دستم به شکل عجیبی باز شد. همون لحظه متوجه شدم چرا. چند صفحه از وسطش به شکل مرتبی کنده شده بودن.

داشتم به کتابی که نویسنده‌ی نامه‌های بی‌نشان و توهین‌آمیز حتماً برای بریدن کلمات برای نامه‌های بی‌نشانش استفاده می‌کرد، نگاه می‌کردم. ولی کی صفحات رو بریده بود؟

خوب، هر کسی می‌تونه باشه که توی این اتاق تنها بوده هر ملاقات‌کننده‌ای که اینجا منتظر خانم امیلی بارتون نشسته. بنابراین هر کسی در لیمستوک می‌تونه باشه.

متن انگلیسی فصل

I arrived back at Little Furze just a few minutes before lunch time and went out to join Joanna on the veranda. There were two chairs by the iron table and two empty glasses on it. On another chair was a strange object. ‘What on earth is this?’ I asked.

‘Oh. It’s a photograph of a diseased lung which Dr Griffith thought I’d be interested in.’

I looked at the photograph. Every man has his own ways of connecting with women. But I would not, myself, choose to do it with photographs of lungs, diseased or otherwise.

‘It looks most unpleasant,’ I said. ‘How was Griffith?’

‘He looked tired and very unhappy. I think he’s got something on his mind.’

‘I should say he’s got you on his mind. I wish you’d leave the man alone, Joanna.’

‘Oh, do be quiet. I haven’t done anything.’ She turned and walked away across the lawn.

The diseased lung was beginning to curl up in the sun. I picked it up by one corner and took it into the sitting-room. Then I pulled out a heavy book from the bookcase in order to press the photograph flat again between its pages. It was a book of somebody’s sermons and it came open in my hand in a surprising way. In moment I saw why. From the middle of it a number of pages had been neatly cut out.

I was looking at the book which Poison Pen must have used to cut out words to use in the anonymous letters. But who had cut the pages out?

Well, it could have been anyone who had been alone in this room, any visitor who had sat here waiting for Emily Barton. So, almost anyone in Lymstock.

مشارکت کنندگان در این صفحه

مترجمین این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.