سرفصل های مهم
قاتل کیه؟
توضیح مختصر
آقای بلکمور از ویلز برمیگرده.
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح ساده
دانلود اپلیکیشن «زیبوک»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی فصل
فصل پنجم
قاتل کیه؟
ساعت ۶ رفتم طبقهی پایین. آقای بلکمور تازه رسیده بود. شارلوت داشت چمدونش رو میگرفت. مرد خوشقیافهی حدوداً ۵۰ سالهای بود، با موهای سفید. صورتش خسته و نگران بود.
به دوشیزه ویکسون گفت: “بیا به اتاق مطالعهی من. و همه چیز رو برام تعریف کن.”
من رفتم آشپزخونه، چون یک ساندویچ میخواستم. برنارد داشت یک بطری شیر رو دور میریخت.
گفتم: “برنارد! چیکار داری میکنی؟ بازرس نمیخواد چیزی رو دور بریزیم.”
برگشت. “داری میگی من مسمومش کردم؟ تو چی؟ عجیبه، مگه نه؟ تو رسیدی و روز بعدش خانم بلکمور به قتل رسید.”
گفتم: “احمق نباش. من انگیزهای ندارم.”
یکمرتبه استلا ویکسون با عجله اومد داخل. “پرستار هریسون! عجله کن! میتونی بیای و آقای بلکمور رو ببینی؟”
وقتی رفتم اتاق مطالعه داشت به بالا و پایین قدم میزد.
گفتم: “بشینید، آقای بلکمور. بفرمایید، بزارید براتون یک نوشیدنی بریزم.”
“میخوام باهاش باشم.” داشت آروم گریه میکرد. “چرا نمیتونم باهاش باشم؟”
گفتم: “متأسفم. اونها جسد زنتون رو بردن.” دستش رو گذاشت روی صورتش.
بعد شارلوت از در اومد تو.
آروم گفت: “پلیس اومده. دوباره برگشتن.”
اون شب فقط با آقای بلکمور صحبت کردن. ولی روز بعد برگشتن و از همه بازجویی کردن. بعد، روز بعد یک وکیل اومد تا وصیتنامه رو بخونه. دکتر اسپنسر و کشیش پالمر اومدن تا به وصیتنامه همراه بقیه گوش بدن.
من دعوت نشده بودم بنابراین صبح رو در اتاقم سپری کردم. هنوز هیچ چیز قطعی نبود. ولی مطمئن بودم که به قتل رسیده. سه تا سؤال بود: کی؟ چطور؟ چرا؟ یک لیست درست کردم و سعی کردم ازش سر در بیارم.
۱ خواهرزادهاش، کشیش جان پالمر بود، با جعبههای شکلاتش به خاطر پول تعمیر کلیسای روستا اون رو به قتل رسونده بود؟
۲ دکتر اسپنسر بود با داروها و تزریقاتش؟ فکر میکرد براش پول میزاره؟
۳ برنارد بود، آشپز؟ غذاش رو سمی میکرد؟ چرا انقدر از خانم بلکمور متنفر بود؟
۴ شارلوت، خدمتکار بود؟ چیزی تو غذای خانم بلکمور میریخت؟ فکر میکرد آقای بلکمور باهاش ازدواج میکنه؟
۵ استلا ویکسون، سرایدار بود؟ شیر داغ رو سمی کرده بود؟ چرا اینقدر عجیب به نظر میرسید؟
متن انگلیسی فصل
Chapter five
Who is the murderer?
At about six o’clock I went downstairs. Mr Blakemore had just arrived. Charlotte was taking his suitcase. He was a good-looking man of about fifty, with white hair. His face was tired and worried.
‘Come into my study,’ he said to Miss Vixon. ‘And tell me all about it.’
I went to the kitchen, because I wanted a sandwich. Bernard was pouring away a bottle of milk.
‘Bernard’ I said. ‘What are you doing? The Inspector doesn’t want us to throw anything away.’
He turned round. ‘Are you suggesting that I poisoned her? What about you? It’s strange, isn’t it? You arrive here and the next day Mrs Blakemore is murdered.’
‘Don’t be silly,’ I said. ‘I don’t have a motive.’
Suddenly, Stella Vixon rushed in. ‘Nurse Harrison! Quick! Can you come and see Mr Blakemore?’
When I reached his study, he was walking up and down.
‘Sit down, Mr Blakemore,’ I said. ‘Here, let me pour a drink for you.’
‘I want to be with her.’ He was crying quietly. ‘Why can’t I be with her?’
‘I’m sorry,’ I said. ‘They took your wife’s body away.’ He put his hands over his face.
Then Charlotte appeared at the door.
‘It’s the police,’ she whispered. ‘They’re here again.’
They only spoke to Mr Blakemore that night. But the next day they returned and questioned everybody. Then the following day, a lawyer came to read the will. Doctor Spencer and Reverend Palmer arrived to hear it with the others.
I was not invited, so I spent the morning in my bedroom. Nothing was certain yet. But I felt sure she had been murdered. There were three questions: who? How? Why? I made a list and tried to work it out.
1 Was it her nephew, The Reverend John Palmer, with his boxes of chocolates murder her for the money to repair the village church?
2 Was it doctor Spencer, with his medicines and injections? Did he think that she would leave him some money?
3 Was it Bernard, the cook? Did he poison her rood? Why did he hate Mrs Blakemore much?
4 Was it Charlotte, the maid? Did she put something into Mrs Blakemore’s food? Does she think that Mr Blakemore will marry her now?
5 Was it Stella Vixon, the housekeeper? Did she poison die hot milk? Why does she seem so strange?