کیکی برای خانم آلان

مجموعه: کتاب های خیلی ساده / کتاب: آن از گرین گیبلز / فصل 7

کتاب های خیلی ساده

178 کتاب | 990 فصل

کیکی برای خانم آلان

توضیح مختصر

آن برای خانم آلان کیک درست می‌کنه.

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زیبوک»

این فصل را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زیبوک» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زیبوک»

فایل صوتی

دانلود فایل صوتی

ترجمه‌ی فصل

فصل هفتم

کیکی برای خانم آلان

تعطیلات طولانی تابستان در پایان ژوئن آغاز شد. آقای فیلیپس از مدرسه‌ی آونلئا رفت. کشیش قدیمی هم از کلیسا رفت، و یک کشیش جدید اومد. اسمش آقای آلان بود. زن جوان زیباش رو هم همراه خودش آورده بود.

ماریلا گفت: “از آقا و خانم آلان می‌خوام چهارشنبه برای چایی بیان.” آن با هیجان گفت: “آه ماریلا! من میتونم یه کیک درست کنم؟”

ماریلا گفت: “باشه آن.”

آن صبح چهارشنبه زود بیدار شد و کیکش رو درست کرد. خیلی خوب به نظر می‌رسید. بعد از ظهر آن گل‌هایی دور میز گذاشت و آقا و خانم آلان رسیدن.

گفتن: “میز زیبا دیده میشه.”

آن خیلی خوشحال شد. با متیو و ماریلا سر میز نشستن. متیو بهترین لباس‌هاش رو پوشیده بود.

آن پرسید: “خانم آلان، کیک می‌خواید؟ من برای شما درستش کردم.”

خانم آلان گفت: “بله لطفاً.” و لبخند زد.

آن برای خانم آلان کمی کیک برید. خانم آلان کیک رو گذاشت دهنش و شروع به خوردنش کرد. ولی خوشحال به نظر نمی‌رسید.

ماریلا فکر کرد: “مشکلی وجود داره؟” اون هم کمی کیک خورد. داد زد: “آن شرلی! چی ریختی توش؟”

آن جواب داد: “فقط- فقط وانیل.” رفت آشپزخونه و یک بطری کوچیک با خودش آورد. روی بطری نوشته شده بود: “بهترین وانیل.”

ماریلا بطری رو باز کرد و گفت: “این وانیل نیست. این داروئه. هفته‌ی گذشته شیشه‌ی دارو رو شکستم. دارو رو ریختم تو شیشه‌ی قدیمی وانیل.”

آن گفت: “دارو! آه!”

دوید طبقه‌ی بالا به اتاقش. گریه کرد و گریه کرد.

کمی بعد آن صدای یک نفر رو روی پله‌ها شنید. ولی بالا رو نگاه نکرد. گفت: “آه ماریلا! خیلی ناراحتم. همه در آونلئا خبر کیک من رو خواهند شنید. به من میخندن. نمیتونم بیام طبقه‌ی پایین. نمی‌تونم دوباره به خانم آلان نگاه کنم. خیلی متأسفم، ماریلا. لطفاً به خانم آلان بگو.”

خانم آلان گفت: “خودت بهش گفتی، آن.”

آن بالا رو نگاه کرد. با تعجب گفت: “خانم آلان!”

خانم آلان گفت” “بله، منم.” و خندید. “گریه نکن، آن. داروی توی کیک یک اشتباه خنده‌دار بود.”

آن گفت: “متأسفم خانم آلان. می‌خواستم برای شما یه کیک خوب درست کنم.”

خانم آلان گفت: “میدونم. حالا لطفاً بیا پایین و گل‌هات رو نشونم بده. من خیلی به گل‌ها علاقه دارم.”

آن دوباره خوشحال شد. با خانم آلان رفت طبقه‌ی پایین و هیچ کس چیزی درباره کیک نگفت.

یک هفته بعد آن دوید توی آشپزخونه‌ی گرین گابلز. خیلی هیجان‌زده بود. یک نامه در دستش داشت.

گفت: “خانم آلان فردا بعد از ظهر من رو برای چایی دعوت کرده. این نامه رو ببین، ماریلا. نوشته دوشیزه آن شرلی. گرین گابلز. هیچکس تا حالا به من نگفته بود دوشیزه.”

بعد از ظهر روز بعد آن رفت با خانم آلان چایی بخوره.

بعدها به ماریلا گفت: “اوقات فوق‌العاده‌ای با خانم آلان داشتم. خیلی مهربونه. یک لباس زیبا پوشیده بود. مدتی طولانی حرف زدیم. درباره خانم توماس و خانم‌ هاماند و یتیم‌خونه باهاش حرف زدم. از گرین گابلز و مدرسه هم بهش گفتم.

خانم آلان چیز جالبی به من گفت. یک معلم جدید بعد از تعطیلات به آوانلئا میاد. اسمش دوشیزه موریل استیسی هست. اسم زیبایی نیست؟ خیلی می‌خوام باهاش آشنا بشم.”

متن انگلیسی فصل

Chapter seven

A Cake for Mrs. Allan

The long summer vacation began at the end of June. Mr. Phillips left the Avonlea school. The old minister left the church, too, and a new minister came. His name was Mr. Allan. He brought his pretty young wife with him.

“I’ll ask Mr. and Mrs. Allan to tea on Wednesday,” said Marilla. “Oh, Marilla,” said Anne excitedly. “Can I make a cake?”

“All right, Anne,” said Marilla.

On Wednesday morning, Anne got up early and made her cake. It looked very good. In the afternoon, Anne put flowers around the table. Then Mr. and Mrs. Allan arrived.

“The table looks beautiful,” they said.

Anne felt very happy. She sat at the table with Matthew and Marilla. Matthew wore his best clothes.

“Would you like some cake, Mrs. Allan?” asked Anne. “I made it for you.”

“Yes, please,” said Mrs. Allan, and she smiled.

Anne cut some cake for Mrs. Allan. Mrs. Allan put the cake in her mouth and started to eat it. But she didn’t look very happy.

“Is something wrong?” thought Marilla. She tried some cake, too. “Anne Shirley!” she cried. “What did you put in this?”

“Only-only vanilla,” answered Anne. She went to the kitchen and brought back a small bottle. On the front of the bottle, it said “Best Vanilla.”

Marilla opened the bottle. “This isn’t vanilla,” she said. “It’s medicine. Last week I broke the medicine bottle. I put the medicine into this old vanilla bottle.”

“Medicine!” said Anne. “Oh!”

She ran upstairs to her room. She cried and cried.

A little later, Anne heard somebody on the stairs, but she didn’t look up. “Oh, Marilla,” she said, “I’m very unhappy. Everybody in Avonlea will hear about my cake. They’ll laugh at me. I can’t go downstairs. I can’t look at Mrs. Allan again. I’m very sorry, Marilla. Please tell Mrs. Allan.”

“You tell her, Anne,” said Mrs. Allan.

Anne looked up. “Mrs. Allan!” she said in surprise.

“Yes, it’s me,” said Mrs. Allan, and laughed. “Don’t cry, Anne. The medicine in the cake was a very funny mistake.”

“I’m sorry, Mrs. Allan,” said Anne. “I wanted to make a nice cake for you.”

“I know,” said Mrs. Allan. “Now please come down and show me your flowers. I’m very interested in flowers.”

Anne felt happy again. She went downstairs with Mrs. Allan and nobody said anything about the cake.

A week later, Anne ran into the kitchen at Green Gables. She was very excited. She had a letter in her hand.

“Mrs. Allan is inviting me to tea tomorrow afternoon,” she said. “Look at this letter, Marilla. It says, ‘Miss Anne Shirley, Green Gables.’ Nobody called me ‘Miss’ before.”

The next afternoon, Anne went to tea with Mrs. Allan.

“I had a wonderful time with Mrs. Allan,” she told Marilla later. “She’s very kind. And she wore a beautiful dress. We talked for a long time. I told her about Mrs. Thomas and Mrs. Hammond, and the orphanage. I told her about Green Gables and the school, too.”

“Mrs. Allan told me something interesting. A new teacher is coming to Avonlea after the vacation. Her name is Miss Muriel Stacy. Isn’t that a pretty name? I want to meet her very much.”

مشارکت کنندگان در این صفحه

مترجمین این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:

ویرایشگران این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.