سرفصل های مهم
مرد مناسب
توضیح مختصر
آدری با مل فرر آشنا میشه.
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح سخت
دانلود اپلیکیشن «زیبوک»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی فصل
فصل چهارم
مرد مناسب
فیلم بعدی آدری سابرینا بود. هابرت ده ژیوانژی پاریس لباسهاش رو دوخته بود. بهش گفت: “یک زن لباس رو نمیپوشه. اون در لباس زندگی میکنه.” یک عمر دوست آدری بود.
دو تا بازیگر خیلی مشهور دیگه در سابرینا بود: ویلیام هالدون و هامفری بوگارت. هالدون آدری رو خیلی دوست داشت. بوگارت هالدون رو دوست نداشت، بنابراین با آدری هم دوست نبود. هالدون بهش گفت: “ناراحت نباش. هیچکس بوگارت رو دوست نداره. اون با هیچ کس صمیمی نیست.” هالدون عاشق آدری شد. میخواست زنش رو ول کنه و با آدری ازدواج کنه. بعدها گفت: “عشق زندگیم بود.”
آدری هم هالدون رو دوست داشت ولی مرد مناسبی براش نبود. زیاد الکل میخورد و زن و سه تا بچه داشت. آدری نمیخواست آسیبی به خانوادش بزنه. ولی چیز مهمتر از اینی هم بود. هالدون نمیتونست بچهی بیشتری داشته باشه و بچه برای آدری مهم بود. میخواست وقتی ازدواج کرد مادر بشه.
بعدها، همون سال، آدری به یک مهمانی در لندن رفت و با مرد مناسب آشنا شد. مرد ۱۱ سال بزرگتر از آدری بود ولی برای آدری فوقالعاده بود. بازیگر، نویسنده، تهیهکننده و کارگردان بود. همه رو در هالیوود میشناخت. دوست خوب گرگوری پک بود. باهوش بود و میتونست به زبانهای زیادی صحبت کنه. صورت گرم و دوستانهای داشت. اسمش مل فرر بود.
متن انگلیسی فصل
Chapter four
The Right Man
Audrey’s next movie was Sabrina. Hubert de Givenchy of Paris made her clothes. “A woman does not wear a dress,” he told her. “She lives in it.” He became her friend for life.
There were two very famous actors in Sabrina, William Holden and Humphrey Bogart. Holden liked Audrey very much. Bogart did not like Holden, so he was unfriendly to Audrey too. “Don’t be sad. Nobody likes Bogart,” Holden told her. “He’s unfriendly to everybody.” Holden fell in love with Audrey. He wanted to leave his wife and marry her. “She was the love of my life,” he said later.
Audrey liked Holden too, but he was not the right man for her. He drank too much and he had a wife and three children. She did not want to hurt his family. But there was something more important than this. He could not have more children, and children were very important to Audrey. When she married, she wanted to be a mother too.
Later in the same year, Audrey went to a party in London and met the right man. He was eleven years older than her, but to her he was wonderful. He was an actor, writer, producer, and director. He knew everybody in Hollywood. He was a good friend of Gregory Peck. He was intelligent, and he could speak many languages. He had a warm and friendly face. His name was Mel Ferrer.