گربه‌ی مشکی

مجموعه: کتاب های خیلی ساده / کتاب: گربه ی سیاه / فصل 5

کتاب های خیلی ساده

179 کتاب | 986 فصل

گربه‌ی مشکی

توضیح مختصر

کارآگاه چیزی در مورد گربه‌ی سیاه می‌فهمه.

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح خیلی ساده

دانلود اپلیکیشن «زیبوک»

این فصل را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زیبوک» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زیبوک»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی فصل

فصل پنجم

گربه‌ی مشکی

صلاح‌الدین خیلی دیر به خونه رسید. حدوداً نیمه شب بود و خیلی خسته بود. ولی کارش هنوز تموم نشده بود. چند تا کاغذ از کیف پولش بیرون آورد. کاغذهای تو اتاق پیرسون بودن. صلاح‌الدین نشست و به یادداشت‌های پیرسون نگاه کرد.

فرعون آنکوتن.

این فرعون زیاد زندگی نکرد.

وقتی هنوز پسر بچه بود، مُرد.

آنکوتن کجا دفن شده؟

آنکوتن وقتی مُرد، به سودان میرفت.

دره‌ی زار کنار جاده‌ی سودان هست.

آنکوتن در دره‌ی زار دفن شده؟

چه چیزی با آنکوتن در مزارش دفن شده؟

یک گربه با آنتنکوتن دفن شده؟

داستان‌های قدیمی زیادی در رابطه با یک گربه مشکی وجود داره.

آنکوتن گربه‌های مشکی رو دوست داشت.

وقتی مُرد، یک گربه مشکی توی مزارش گذاشته شد.

ولی این گربه خیلی غیر عادی بود.

از طلا ساخته شده بود. چشمانش از الماس بودن.

گردنبندی از الماس دور گردنش بود.

این داستان حقیقت داره یا نه؟

چرا گربه به رنگ سیاه پوشونده شده بود؟

ترس از دزدها.

رنگ مشکی رنگ طلا و الماس رو مخفی می‌کرد.

یک گربه رنگ شده به رنگ سیاه و غلیظ ارزشمند به نظر نمی‌رسید.

سؤالاتی که باید جواب داده بشه:

آنکوتن در دره‌ی زار دفن شده؟

یک گربه مشکی در مزارش هست؟

گربه‌ی مشکی از طلا ساخته شده؟

یا از چوب ساخته شده؟

داستان‌ها حقیقت دارن یا ندارن.

صلاح‌الدین دوباره یادداشت‌ها رو خوند. از خودش چند تا سؤال پرسید. از خودش پرسید: پیرسون مزار آنکوتن رو پیدا کرده بود؟ یک گربه مشکی پیدا کرده بود؟ و گربه مشکی از طلا ساخته شده؟ دلیلی برای مرگ پیرسون وجود داشت. گربه مشکی دلیلش بود؟ صلاح‌الدین فکر کرد، سؤالات زیادی وجود داره. باید چند تا جواب پیدا کنم. جواب‌ها در جعبه‌ی گمشده هستن و احتمالاً جعبه در راه بیروت هست. فردا میرم اونجا.

متن انگلیسی فصل

CHAPTER FIVE

The Black Cat

Salahadin got home very late. It was nearly midnight and he was very tired. But his work was not yet finished. He took some pieces of paper out of his wallet. They were the pieces of paper from Pearson’s room. Salahadin sat down and looked at Pearson’s notes.

The Pharaoh Ankuten.

This pharaoh did not live long.

He died when he was still a boy.

Where was Ankuten buried?

Ankuten was going to the Sudan when he did it.

The Valley of Zar is beside the road to the Sudan.

Was Ankuten buried in the Valley of Zar?

What was buried with Ankuten in his tomb?

Was there a cat buried with Ankuten?

There are many old stories about a black cat.

Ankuten loved black cats.

When he died, a black cat was put in his tomb.

But this cat was very unsual.

It was made of gold. Its eyes were diamonds.

There was a collar of diamonds round its neck.

Is this story true or not?

Why was the cat covered with black paint?

Fear of robbers.

Black paint hid the gold and diamonds.

A cat painted in thick black paint did not look valuable.

Questions that must be answered:

Is Ankuten buried in the Valley of Zar?

Is there a black cat in his tomb?

Is the black cat made of gold?

Or is it made of wood?

Are the stories true or false.

Salahadin read the notes again. He asked himself some questions. Did Pearson find the tomb of Ankuten he asked himself. Did he find a black cat? And is the black cat made of gold? There was a reason for Pearson’s death. Was the Black Cat the reason? There are too many questions, thought Salahadin. I must find some answers. The answers are in the missing box and it’s probably on its way to Beirut. I’ll be there tomorrow.

مشارکت کنندگان در این صفحه

مترجمین این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.