سرفصل های مهم
بانو آگاتا
توضیح مختصر
آگاتا کریستی در سال ۱۹۷۶ میمیره.
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح ساده
دانلود اپلیکیشن «زیبوک»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی فصل
فصل هشتم
بانو آگاتا
تا بیست و پنج سال بعد، آگاتا با مکس به تمام سفرهای باستانشناسیش رفت. عاشق سفر بود و شادترین سالهای زندگیش بودن. زمان خوبی هم برای نوشتن بود.
آگاتا همیشه میگفت: “خوب و آرومه. هیچ تلفنی نیست!”
و دیدار از این مکانهای جالب ایدههایی برای چند تا از بهترین کتابهاش بهش دادن- مرگ در نایل، قرار با مرگ، قتل در مزوپوتامیا، اومدن بغداد. حالا یکی از محبوبترین نویسندههای داستانهای کارآگاهی دنیا بود.
یکی از آدمهای زیادی که از کتابهاش لذت میبرد، ملکه ماری، مادر پادشاه انگلیس، بود. روزی در سال ۱۹۴۶ آگاتا نامهای از طرف شرکت پخش بریتانیا در لندن دریافت کرد.
به مکس گفت: “میخوان نمایشنامهای برای تولد هشتاد سالگی ملکه ماری بنویسم! نمایشنامهای برای رادیو.”
مکس گفت: “پس باید این کار رو بکنی.”
اسم نمایشنامهی آگاتا برای رادیو سه موش کور بود. بعدها دوباره نمایشنامه رو برای تئاتر لندن نوشت. این بار خیلی طولانیتر بود و اسم جدیدی روش گذاشت: تله موش.
نمایشنامهی خیلی مشهوریه. در ۱۹۵۲ شروع شد و از اون موقع همیشه در یکی از تئاترهای لندن اجرا میشده. در ۱۹۹۷ چهل و پنج سال بعد مردم هنوز هم به دیدن اون نمایشنامه میرفتن.
چرا؟ البته، معمای قتل خیلی خوبیه، ولی داستان دیگهای دربارهی تلهی موش وجود داره. هر شب یکی از بازیگران در پایان نمایش با آدمهای سالن تئاتر حرف میزنه و میگه: “لطفاً به دوستانتون نگید در این نمایش کی قاتل بود. باید خودشون بیان تئاتر و ببینن!”
و همه راز اسم قاتل رو نگه میدارن و آدمهای بیشتر و بیشتری به دیدن نمایش میرن.
در ۱۹۷۱ ملکه الیزابت آگاتا رو بانوی امپراطوری انگلیس کرد - یک افتخار خیلی بزرگ برای زنی در بریتانیا.
ولی چرا آگاتا کریستی انقدر مشهور بود؟ شاید به خاطر اینکه داستانگوی فوقالعادهای بود. معماهای قتلش رو با دقت زیاد طرحریزی میکرد، یه سرنخ میذاشت اینجا یه سرنخ میذاشت اونجا. و سرنخهای هوشمندانهای هستن، بنابراین حدس زدن اسم قاتل آسون نیست. کی این کار رو کرد؟ میخوایم بدونیم و در آخر کتاب همه چیز مرتب سر جای خودش قرار میگیره و جواب رو میگیریم.
و البته داستانها واقعاً دربارهی قتل و مرگ نیستن- معما هستن با پایان راحت چون خوندن اینکه کارآگاه همیشه مجرم رو میگیره خوشاینده. تا یکی دو ساعت میتونیم از زندگی واقعی فرار کنیم که اغلب نه راحته نه مرتب.
آگاتا کریستی در دوازدهم ژانویهی ۱۹۷۶ مرد. در طول زندگیش شصت و هفت رمان کارآگاهی، ده کتاب داستان کوتاه، سیزده تا نمایشنامه، شش رمان که جنایی نبودن (از اسم ماری وستماکات استفاده کرد)، و دو تا کتاب دربارهی زندگی خودش نوشت. فیلمهای زیادی از کتابهاش ساخته شدن؛ مشهورترینش قتل در قطار سریعالسیر شرقی بود در سال ۱۹۷۴.
امروزه، میلیونها از کتابهاش، در بیش از چهل زبان متفاوت، هنوز هم در تمام کشورهای جهان از چین تا نیجریه، فروخته میشن. شاید آگاتا کریستی بزرگترین نویسندهی داستان کارآگاهی تمام دوران بود- زن معماها، هم در کتابهاش هم در زندگیش.
متن انگلیسی فصل
CHAPTER EIGHT
Dame Agatha
For the next twenty-five years, Agatha went with Max on all his archaeological journeys. She loved travelling, and those were the happiest years of her life. It was a good time for writing, too.
‘It’s nice and quiet,’ Agatha always said. ‘There’s no telephone!’
And visiting these interesting places gave her ideas for some of her best books - Death on the Nile, Appointment with Death, Murder in Mesopotamia, They Came to Baghdad. She was now one of the most popular detective-story writers in the world.
One of the many people who enjoyed her books was Queen Mary, the mother of the King of England. One day, in 1946, Agatha had a letter from the British Broadcasting Corporation in London.
‘They want me to write a play for Queen Mary’s 80th birthday’ she told Max. ‘A play for the radio.’
‘Then you must do it,’ said Max.
Agatha’s play for radio was called Three Blind Mice. Later, she wrote the play again, for a London theatre. This time it was much longer, and she gave it a new name: The Mousetrap.
It is a very famous play. It opened in 1952, and has been in one or other of the London theatres ever since then. In 1997, 45 years later, people were still going to see the play.
Why? It’s a very good murder mystery, of course, but there is another story about The Mousetrap, too. Every night, at the end of the play, one of the actors talks to the people in the theatre, and says, ‘Please don’t tell your friends who did the murder in this play. They must come to the theatre and see the play themselves!’
And everybody keeps the secret of the murderer’s name - and so more and more people go to see the play.
In 1971, Queen Elizabeth made Agatha a Dame of the British Empire-a very high honour for a woman in Britain.
But why was Agatha Christie so famous? Perhaps it is because she was a wonderful story-teller. She planned her murder mysteries very carefully, putting a clue here, a clue there. And they are clever clues, so it is not easy to guess the name of the murderer. Who did it? We want to know, and by the end of the book, everything falls tidily into place - and we have the answer.
And of course the stories are not really about murder and death - they are puzzles, with comfortable endings, because it is pleasing to read that the detective always catches the criminal. For an hour or two, we can escape from real life, which is often neither tidy nor comfortable.
Agatha Christie died on the 12th of January, 1976. During her life, she wrote sixty-seven detective novels, ten books of short stories, thirteen plays, six novels that were not about crime (using the name ‘Mary Westmacott’), and two books about her life. Many films were made from her books; the most famous one is Murder on the Orient Express, made in 1974.
Today, millions of her books, in more than forty different languages, are still sold in every country of the world, from China to Nicaragua. Agatha Christie was, perhaps, the greatest detective-story writer of all time - a woman of mystery, both in books and in life.