لباس‌های هالووین

مجموعه: کتاب های خیلی ساده / کتاب: وحشت هالووین / فصل 5

کتاب های خیلی ساده

179 کتاب | 986 فصل

لباس‌های هالووین

توضیح مختصر

کلی می‌خواد برای هالووین ابیگیل کراس جادوگر بشه.

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زیبوک»

این فصل را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زیبوک» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زیبوک»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی فصل

فصل پنجم

لباس‌های هالووین

مگان، کلی و سوزان برمی‌گردن به اتاق بزرگ. به پرتره‌ی قدیمی نگاه می‌کنن. ازش خوششون نمیاد.

کمی بعد پسرها با محصولات تمیزی و یه جارو می‌رسن.

دخترها میگن: “لباس و چکمه‌های ابیگیل کراس توی این اتاق خوابه!”

بیل میگه: “یه نفر میخواد ما رو بترسونه. در خونه همیشه بازه. هر کسی میتونه وارد بشه. اینجا یه خونه‌ی قدیمیه. خونه‌های قدیمی لباس‌های قدیمی دارن!”

نیک خیلی ساکته. بعد میگه: “این هیجان‌برانگیزه. روز دوشنبه میتونیم از این مکان به دوست‌هامون بگیم. شاید بتونیم یه روح ببینیم!”

بیل میگه: “ارواح! چقدر احمقانه! بیاید، بیاید تمیزی رو شروع کنیم!”

پنجره‌ها، میز و صندلی‌ها رو تمیز می‌کنن.

نیک میگه: “ساعت ۵ شده. وقت رفتن به خونه است. من به پدر و مادرم در رستوران کمک می‌کنم. رستوران همیشه شنبه‌ها پره. میتونیم فردا برگردیم برای تزیینات.”

سوزان میگه: “باید درباره بازی‌های مهمونی هم صحبت کنیم.”

بیل میگه: “باشه. بیاید فردا ساعت ۱ ظهر اینجا همدیگه رو ببینیم.” همه میرن خونه‌هاشون.

بعد از شام خانم کونور کوکی هالووین و پای کدو تنبل درست میکنه. آقای کونور فانوس کدو تنبل رو میذاره جلوی پنجره.

کلی و مگان میرن تو اتاق‌هاشون. میخوان لباس‌های هالووین‌شون رو درست کنن.

کلی میپرسه: “فکر می‌کنی ابیگیل کراس روحه؟”

“خیلی گیج شدم. نمیدونم، ولی اون خونه … شروره.”

کلی میگه: “نمیخوام بترسم. می‌‌خوام در مهمانی هالووین خوش بگذرونم.”

مگان میگه: “حق با توئه. بیا درباره ارواح حرف نزنیم.”

دخترها شروع به درست کردن لباس‌های هالووین‌شون می‌کنن. مگان میگه: “من می‌خوام آدم فضایی باشم. ماسک سبزم رو ببین!”

“خوبه. دوسش دارم. ولی من چی میتونم باشم؟” کلی مدتی طولانی فکر میکنه. بعد میگه: “من می‌خوام ابیگیل کراس جادوگر باشم.”

مگان میگه: “نه، کلی. این کارو نکن!”

“چرا نکنم؟ لباس آسونیه. میتونم لباس مشکی بلند مامان رو بپوشم. بعد میتونم یه ماسک و یه کلاه‌گیس بخرم. یه جفت چکمه‌ی مشکی قدیمی دارم. می‌خوام همه رو بترسونم.” کلی میخنده.

مگان میپرسه: “خودت نمیترسی؟”

کلی میگه: “نه، فقط لباس هالووینه. یادت باشه، لباس‌های ما رازن. به کسی نگو!”

بعد از ظهر یکشنبه ۵ تا دوست تو خونه‌ی متروکه همدیگه رو میبینن.

وقتی وارد میشن به پرتره نگاه می‌کنن. زن همون لبخند شرورانه قبل رو داره. ولی چیزی در پرتره فرق میکنه. مگان میبینه. چراغ قوه‌اش رو روشن میکنه و میگه: “به زن توی پرتره نگاه کنید. یه نشان قرمز دور گردنش داره.”

نیک میگه: “حق با توئه.” همه به پرتره نگاه می‌کنن. “معنیش چیه؟”

بیل میگه: “این تصورات شماست. چون چراغ قوه دارید، میتونید نشان قرمز رو ببینید.” بیل می‌پرسه: “کی میخواد بره طبقه‌ی پایین و زیرزمین رو ببینه؟ میتونیم از زیر زمین برای بازی‌های ترسناک استفاده کنیم.”

سوزان میگه: “شما پسرها می‌تونید برید زیرزمین. ما میخوایم میز قدیمی رو بکشیم وسط اتاق.”

مگان میره تو اتاق خواب تاریک. در رو باز میکنه و داخل رو نگاه میکنه. لباس و چکمه‌های مشکی هنوز اونجان. در رو سریع میبنده. قلبش به تندی میتپه.

وقتی پسرها برمی‌گردن، میگن: “هیچی تو زیرزمین نیست. فقط چند تا بشکه‌ی قدیمی.”

متن انگلیسی فصل

CHAPTER FIVE

Halloween Costumes

Megan, Kelly and Susan go back to the big room. They look at the old portrait. They don’t like it.

Soon the boys arrive with some cleaning products and a broom.

The girls say, “Abigail Cross’ dress and boots are in the bedroom!”

“Someone wants to scare us,” says Bill. “The door of the house is always open. Anyone can enter. This is a very old house. Old houses have old clothes!”

Nick is very quiet. Then he says, “This is exciting. On Monday we can tell our friends about this place! Maybe we can see a ghost!”

“Ghosts! How silly! Come on, let’s start cleaning,” says Bill.

They clean the windows, the table and the chairs.

“It’s 5 p.m. It’s time to go home,” says Nick. “I help my parents at the restaurant. The restaurant is always full on Saturdays. We can return tomorrow for the decorations.”

“We must also talk about the games for the party,” says Susan.

“OK, let’s meet here tomorrow at 1 p.m.” says Bill. Everyone goes home.

After dinner Mrs Connor makes Halloween cookies and pumpkin pies. Mr Connor puts the jack o’lantern in front of the window.

Kelly and Megan go to their room. They want to make their Halloween costumes.

“Do you think Abigail Cross is a ghost?” asks Kelly.

“I’m very confused. I don’t know, but that house is… evil.”

“I don’t want to be afraid,” says Kelly. “I want to have fun at the Halloween party.”

“You’re right. Let’s not talk about ghosts,” says Megan.

The girls start making their Halloween costumes. “I want to be an alien,” says Megan. “Look at my green mask!”

“It’s nice. I like it. But what can I be?” Kelly thinks for a long time. Then she says, “I want to be Abigail Cross, the witch.”

“No, Kelly, don’t do it!” says Megan.

“Why not? It’s an easy costume. I can wear mom’s long black dress. Then I can buy a mask and a wig. I have a pair of old black boots. I want to scare everyone,” Kelly laughs.

“Aren’t you afraid?” asks Megan.

“No, it’s just a Halloween costume,” says Kelly. “Remember, our costumes are a secret. Don’t tell anyone!”

On Sunday afternoon the five friends meet at the abandoned house.

When they enter they look at the portrait. The woman has the same evil smile. But there is something different in the portrait. Megan sees it. She turns on her torch and says, “Look at the woman in the portrait. She has a red mark around her neck.”

“You’re right,” says Nick. They all look at the portrait. “What does it mean?”

“It’s your imagination,” says Bill. “You can see the red mark because you have a torch. Who wants to go downstairs and see the basement?” asks Bill. “We can use the basement for scary games.”

“You boys can go to the basement,” says Susan. “We want to move the old table to the center of the room.”

Megan goes to the dark bedroom. She opens the door and looks inside. The black dress and the black boots are still there. She shuts the door quickly. Her heart is beating fast.

When the boys return they say, “There is nothing in the basement, only some old barrels.”

مشارکت کنندگان در این صفحه

مترجمین این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.