از حشره‌ها خوشت میاد؟

مجموعه: کتاب های خیلی ساده / کتاب: ماجراجویی هایی در زمین های سبز / فصل 7

کتاب های خیلی ساده

179 کتاب | 986 فصل

از حشره‌ها خوشت میاد؟

توضیح مختصر

بیل می‌فهمه روی زرافه‌های حشره‌های زیادی زندگی می‌کنن.

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح خیلی ساده

دانلود اپلیکیشن «زیبوک»

این فصل را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زیبوک» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زیبوک»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی فصل

فصل هفتم

از حشره‌ها خوشت میاد؟

خال‌خالی رو تماشا می‌کنم. خیلی نازه. دیگه شیر نمی‌خوره. داره میپره. میخواد بازی کنه. حالا میتونم یه سایه ببینم. سایه‌ی یه طناب با حلقه است. بیل در دستش گرفته و به طرف زرافه‌ها میاد. پشت هر بوته‌ای پنهان میشه. خیلی آروم حرکت میکنه. یک‌مرتبه مامان خال‌خالی شروع به دویدن می‌کنه. خال‌خالی با اون میدوه. کمی بعد از بیل و من فاصله میگیرن. به بیل نگاه می‌کنم. دیگه پنهان نشده. عصبانیه. نمی‌تونه اونها رو بگیره.

از یک درخت بالا میرم و اطراف رو نگاه می‌کنم. می‌تونم زرافه‌هام رو ببینم. دارن می‌دون و بازی می‌کنن. حالا خیلی بامزه دیده میشن! ولی در یک دایره می‌دون. کمی بعد بر می‌گردن. دوباره نزدیک هستن.

بیل میگه: “ببین، روی مادر و بچه‌اش پرنده‌های کوچیک نشستن. پرنده‌ها روی زرافه‌ها زندگی می‌کنن؟”

میگم: “البته که نمی‌کنن. اونا از روی زرافه‌ها غذا می‌خورن. زرافه‌ها سالن غذاخوری پرنده‌ها هستن.”

بیل داد میزنه: “چقدر وحشتناک! من دوست ندارم سالن غذاخوری کسی باشم!”

می‌پرسم: “توی موهات حشره داری؟”

“حشره توی موهام؟” بیل به نظر ترسیده و انگشت‌هاش رو میبره توی موهاش.

میگم: “این پرنده‌ها حشره‌ها رو می‌خورن. غذای مورد علاقه‌شونه.”

بیل می‌پرسه: “روی زرافه‌ها حشره هست؟” تعجب کرده.

“بله، حشره‌های زیادی روی زرافه‌ها هست. وقتی بچه رو میگیری و می‌بری خونه، حشره‌های زیادی هم با خودت میبری. بنابراین فکر خوبیه که سه تا پرونده هم با خودت ببری. یکی برای بچه و دو تا برای جیل و خودت.”

بیل میگه: “ولی جیل از پرنده خوشش نمیاد.”

میگم: “پس امیدوارم از حشره‌ها خوشش بیاد.”

بیل داد میزنه: “نه! دوست نداره!”

“اگه جیل زرافه‌ها رو دوست داره، باید حشره‌هاشون رو هم دوست داشته باشه. هیچ زرافه‌ای بدون حشره نیست.”

بیل شروع به فکر می‌کنه. “ببین، جک، من میتونم زرافه‌ی خودمون رو تو حموم بشورم.”

“تو حموم جیل؟” میخندم. “دیوونه‌ای؟”

بیل بهم نگاه می‌کنه و دوباره فکر می‌کنه. “پس می‌تونم تو باغچه بشورمش یا ببرم به دریاچه.”

میگم: “با این بچه مشکلات زیادی خواهی داشت.” بهش نگاه می‌کنم و اون هم به من نگاه میکنه. بیل بیچاره! خواهرم رو دوست داره. حاضر هر کاری براش انجام بده. پرنده‌ها نمی‌تونن این موضوع رو تغییر بدن. حشره‌های وحشتناک هم نمی‌تونن تغییرش بدن.

متن انگلیسی فصل

CHAPTER SEVEN

Do You Like Insects?

I am watching Spotty. He is so cute! He isn’t drinking milk anymore. He is jumping. He wants to play. Now I can see a shadow. It is the shadow of a rope with a loop. Bill is holding it and coming to the giraffes. He is hiding behind every bush. He is very slow. Suddenly Spotty’s mum starts running. Spotty runs with her. Soon they are far from Bill and me. I look at Bill. He isn’t hiding anymore. He is angry. He can’t catch them again.

I climb a tree and look around. I can see my giraffes. They are running and playing. They look so funny now! But they are running in a circle. Soon they are coming back. They are close again.

‘Look,’ Bill says, ‘There are small birds on the mother and her baby. Do birds live on giraffes?’

‘Of course, they don’t,’ I say. ‘They eat on giraffes. Giraffes are their dining room.’

‘How terrible,’ Bill cries. ‘I don’t want to be somebody’s dining room!’

‘Have you got insects in your hair,’ I ask.

‘Insects in my hair?’ Bill looks afraid and puts his fingers in his hair.

‘Those birds eat insects. They are their favourite food,’ I say.

‘Are there insects on giraffes,’ Bill asks. He looks surprised.

‘Yes, there are a lot of them. When you catch the baby and take it home, you can have a lot of insects too. So, it’s a good idea to take three birds with you. One for the baby and two for Jill and you.’

‘But Jill doesn’t like birds,’ Bill says.

‘Then I hope she likes insects,’ I saw.

‘No,’ Bill cries. ‘She doesn’t!’

‘If Jill likes the giraffe, she must like its insects. There are no giraffes without insects on them.’

Bill starts thinking. ‘Look, Jack, I can wash our giraffe in the bathroom.’

‘In Jill’s bathroom?’ I laugh. ‘Are you crazy?’

Bill looks at me and thinks again. ‘Then I can wash it in the garden or take it to the lake.’

‘You can have a lot of problems with that baby,’ I say. I am looking at him, and he is looking at me. Poor Bill! He loves my sister. He is ready to do everything for her. Birds can’t change it. Even terrible insects can’t change it.

مشارکت کنندگان در این صفحه

مترجمین این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.