سرفصل های مهم
جسد- ۱۹۹۹
توضیح مختصر
کوهنوردان جسد مردی رو پیدا میکنن.
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح ساده
دانلود اپلیکیشن «زیبوک»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی فصل
فصل اول
جسد- ۱۹۹۹
گروه پنج نفرهی کوهنوردان به آرومی به اون طرف قسمت شمالی اورست حرکت میکنن. یک مرتبه، یکی از اونها چیز عجیبی روی صخرههای پایینشون میبینه. چیزی سفیدتر از برف. با احتیاط به پایین، به طرفش میره. بعد دوستانش رو با بیسیم صدا میزنه.
میگه: “بیاید این پایین. اینو ببینید.”
اونها که نزدیک میشن، میبینن که جسد یک کوهنورده. باد کمی از لباسها رو از روی جسد کنار زده و پوست تمیز و سفیده، مثل سنگ نو. در هوای یخی، مثل جسد مردی به نظر میرسه که چند روز قبل مرده. ولی تیکههای لباسی که هنوز روی جسد هست، قدیمی، خاکستری و قهوهایه و شبیه لباسهای رنگارنگ و روشنی که کوهنوردان مدرن میپوشن نیست.
جسد رو به پایین دراز کشیده. بالای سر، انگشتهای یک دستش در زمین یخی فرو رفته. یک پا از دو جا از زیر زانو شکسته و پای دیگه روی اون افتاده. بدن قوی و سلامت به نظر میرسه، اونا فکر میکنن مثل بدن یک دونده یا یک رقاصه.
کوهنوردان با دقت از جسد عکس میگیرن. بعد خیلی آروم به لباسهای مَرد مُرده، چکمههای کف میخیش، و پیراهن پشمیش دست میزنن. با خودشون فکر میکنن تو این هوای سرد یخی کوهستان چقدر کم لباس پوشیده بوده. یکی از اونها میگه: “من تو خیابونهای سیاتل بیشتر از لباسهایی که تن اینه میپوشم.” با این حال، اینجا ۸۱۵۵ متر روی کوه اورست، بلندترین کوه دنیا هستن.
این مرد کیه؟ فقط میتونه یکی از دو نفری باشه که اونا فکر میکنن. ولی کدوم یکی؟ بعد یک اسم داخل پیراهنش پیدا میکنن. نوشته: “جورج لای مالوری.”
ولی جورج مالوری کی هست؟ چرا این کوهنوردان انقدر بهش توجه نشون میدن؟ چطور مرده و چه اتفاقی قبل از اینکه بمیره براش افتاده؟ دوستش کجاست، اندرو ایروین؟
ولی مهمترین سؤال اینه: این مرد، جورج مالوری، اولین مردی هست که به قلهی اورست رسیده؟
متن انگلیسی فصل
Chapter one
The body - 1999
A group of five climbers move slowly across the north face of Everest. Suddenly, one of them sees something strange on the rocks below him. Something whiter than the snow. Carefully, he climbs down towards it. Then he calls his friends on his radio.
‘Come down here,’ he says. ‘Look at this.’
Coming closer, they see it is the dead body of a climber. The wind has blown some of the clothes from the body, and the skin is clean and white, like new stone. In the icy cold, it looks like the body of a man who died a few days ago. But the bits of clothes that are still on the body are old, brown and grey - nothing like the brightly coloured clothes that modern climbers wear.
The body is lying face down. Above the head, the fingers of one hand are dug into the icy ground. One leg is broken in two places below the knee, and the other leg is lying over it. The body looks strong and healthy, they think, like the body of a runner or dancer.
The climbers photograph the body carefully. Then, very gently, they touch the dead man’s clothes - the hobnail boots, the trousers and shirt made of wool. How little he was wearing, they think, on this icy cold mountain. ‘I walk out on the street in Seattle with more clothing than he had on,’ one of them says. Yet here they are at 8,155 metres on Mount Everest, the highest mountain in the world.
Who is this man? He can only be one of two people, they think. But which one? Then they find a name inside his shirt. ‘George Leigh Mallory’, it says.
But who is George Leigh Mallory? Why are these climbers so interested in him? How did he die, and what happened to him before he died? Where is his friend, Andrew Irvine?
And the most important question of all - was this man, George Mallory, the first man to reach the summit of Everest?