مگی موهاش رو کوتاه میکنه

مجموعه: کتاب های خیلی ساده / کتاب: آسیاب روی رودخانه ی فلاس / فصل 2

کتاب های خیلی ساده

179 کتاب | 986 فصل

مگی موهاش رو کوتاه میکنه

توضیح مختصر

آقای تولیور و خانم گلگ سر پول بحث می‌کنن.

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح ساده

دانلود اپلیکیشن «زیبوک»

این فصل را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زیبوک» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زیبوک»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی فصل

فصل دوم

مگی موهاش رو کوتاه میکنه

ده روز بعد، خواهرهای متأهل خانم تولیور برای شام اومدن آسیاب دورلکوت. شوهرهاشون، آقای گلگ و آقای دین هم باهاشون اومده بودن. و خانم و آقای دین دخترشون لوسی رو هم آورده بودن.

مگی دختر خاله‌ی کوچیکش رو بوسید. لوسی دین هفت ساله بود. موهای بلوند زیبا داشت. موهای مگی تیره و نامرتب بودن.

همه نشستن سر میز.

خانم تولیور گفت: “موهای مگی همیشه نامرتبه. چیکار میتونم بکنم؟”

خانم گلگ جواب داد: “موهاشو کوتاه کن.” خانم تولیور گفت: “مگی برو موهاتو شونه بزن. زود باش! میخوایم شام بخوریم.”

بعد فکری به ذهن مگی رسید. با برادرش حرف زد. آروم گفت: “با من بیا طبقه‌ی بالا، تام.” مگی و تام رفتن بالا. رفتن به اتاق خواب مادرشون. مگی یه قیچی برداشت.

تام پرسید: “چیکار میخوای بکنی، مگی؟” مگی یه تیکه بلند از موهاش رو برید. تام گفت: “آه، مگی! تو دختر شیطونی هستی!” مگی کمی دیگه از موهاش رو کوتاه کرد. بعد قیچی رو داد دست تام. گفت: “کمکم کن، تام. زود باش!”

تام، یک بار، دو بار، سه بار کوتاه کرد. کمی بعد، موهای مگی زمین رو پوشونده بودن.

تام به خواهرش نگاه کرد و خندید.

مگی گفت: “بهم نخند، تام.”

تام گفت: “همه بهت میخندن. حالا میرم پایین.”

مگی به آینه نگاه کرد. موهای کوتاهش رو دید. شروع به گریه کرد.

۱۰ دقیقه بعد، مگی رفت طبقه‌ی پایین. آروم رفت اتاق غذاخوری. نشست.

خانم تولیور دخترش رو دید. جیغ کشید و بشقاب رو انداخت. همه به مگی نگاه کردن.

آقای دین گفت: “این دیگه کیه؟” خندید.

خانم گلگ گفت: “مگی دختر شیطونیه.”

مگی دوباره شروع به گریه کرد. بلند شد و دوید پیش پدرش.

آقای تولیور گفت: “گریه نکن، مگی. من دوستت دارم. ازت مراقبت می‌کنم.”

بعد از شام، مگی و لوسی و تام رفتن باغ. آقا و خانم تولیور با دین‌ها و گلگ‌ها حرف زدن.

خانم تولیور گفت: “آقای تولیور برنامه‌ات رو به همه بگو.”

آقای تولیور گفت: “می‌خوام تام تحصیلات خوبی داشته باشه. آگوست میره پیش معلم جدید. میره پیش آقای استلینگ. همه چیز رو یادش میده: تاریخ، لاتین، ریاضیات …”

خانم گلگ گفت: “تام نیازی به لاتین نداره. قراره آسیابان بشه.”

آقای تولیور جواب داد: “اون آسیابان نمیشه. اون به باهوشی مگی نیست. ولی می‌خوام تام تحصیلات خوبی دریافت کنه.”

خانم گلگ گفت: “تام باید چیزهای به درد بخوری یاد بگیره، نه لاتین. این توصیه‌ی منه.”

آقای تولیور، خانم گلگ رو دوست نداشت. گفت: “همیشه به آدما توصیه میدی. ولی پول نمیدی.”

خانم گلگ جواب داد: “نه. من پولم رو به آدم‌ها نمیدم. ولی پولم رو وام میدم. پولم رو به کسی در این اتاق قرض دادم.”

آقای تولیور خیلی عصبانی شد.

داد زد: “بله! پونصد پوند به من قرض دادی. و با سودش بهت برمیگردونم. هر سال ۲۵ پوند بهت میدم!”

خانم گلگ گفت: “سر من داد نزن!” بعد بلند شد. گفت: “آقای گلگ، منو ببر خونه.”

خانم تولیور داد زد: “بله! برو خونه، خانم گلگ! هفته‌ی بعد پولت رو برمی‌گردونم.”

خانم گلگ از اتاق خارج شد و شوهرش پشت سرش رفت.

ولی آقای تولیور پونصد پوند نداشت. نمی‌تونست پول خانم گلگ رو برگردونه. هفته‌ی آینده رفت پیش یک دوست. پول رو قرض گرفت. پونصد پوند قرض گرفت. و پول خانم‌ گلگ رو داد.

متن انگلیسی فصل

CHAPTER TWO

Maggie Cuts Her Hair

Ten days later, Mrs Tulliver’s married sisters came to dinner at Dorlcote Mill. Their husbands, Mr Glegg and Mr Deane, came with them. And Mr and Mrs Deane brought their daughter, Lucy.

Maggie kissed her little cousin. Lucy Deane was seven years old. She had pretty, fair hair. Maggie’s hair was dark and untidy.

Everybody sat down at the table.

‘Maggie’s hair is always untidy,’ Mrs Tulliver said. ‘What can I do?’

‘Cut her hair shorter,’ replied Mrs Glegg. ‘Go and brush your hair, Maggie,’ said Mrs Tulliver. ‘Go quickly! We are going to eat dinner now.’

Then Maggie had an idea. She spoke to her brother. ‘Come upstairs with me, Tom,’ she said quietly. Maggie and Tom went upstairs. They went into their mother’s bedroom. Maggie picked up a pair of scissors.

‘What are you going to do, Maggie’ Tom asked. Maggie cut off a long piece of her hair. ‘Oh, Maggie! You are a naughty girl’ Tom said. Maggie cut off some more hair. Then she gave the scissors to Tom. ‘Help me, Tom. Quickly’ she said.

Tom cut once, twice, three times. Soon, pieces of Maggie’s hair covered the floor.

Tom looked at his sister and he laughed.

‘Don’t laugh at me, Tom,’ said Maggie.

‘Everybody will laugh at you,’ Tom said. ‘I’m going downstairs now.’

Maggie looked in a mirror. She saw her short hair. She started to cry.

Ten minutes later, Maggie went downstairs. She walked quietly into the dining-room. She sat down.

Mrs Tulliver saw her daughter. She screamed and dropped a plate. Everybody looked at Maggie.

‘Who is this’ said Mr Deane. He laughed.

‘Maggie is a naughty girl,’ said Mrs Glegg.

Maggie started to cry again. She stood up and she ran to her father.

‘Don’t cry, Maggie,’ Mr Tulliver said. ‘I love you. I will take care of you.’

After dinner, Tom, Maggie and Lucy went into the garden. Mr and Mrs Tulliver talked to the Deanes and the Gleggs.

‘Mr Tulliver,’ said Mrs Tulliver, ‘tell everybody your plan.’

‘I want Tom to have a good education,’ Mr Tulliver said. ‘He will go to a new teacher in August. He will go to Mr Stelling. He will learn everything - history, Latin, mathematics-‘

‘Tom doesn’t need Latin,’ Mrs Glegg said. ‘He is going to be a miller.’

‘He is not going to be a miller,’ Mr Tulliver replied. ‘He’s not as clever as Maggie. But I want Tom to have a good education.’

‘Tom must learn useful things, not Latin’ Mrs Glegg said. ‘That is my advice.’

Mr Tulliver did not like Mrs Glegg. ‘You always give advice,’ he said. ‘But you don’t give people money.’

‘No. I don’t give people my money,’ Mrs Glegg replied. ‘But I have lent my money. I have lent money to somebody in this room!’

Mr Tulliver was very angry.

‘Yes’ he shouted. ‘You have lent me five hundred pounds! And I pay you interest! I pay you twenty-five pounds every year!’

‘Don’t shout at me’ said Mrs Glegg. Then she stood up. ‘Mr Glegg, take me home,’ she said.

‘Yes! Go home, Mrs Glegg’ Mr Tulliver shouted. ‘I will pay you the money next week!’

Mrs Glegg left the room and her husband followed her.

But Mr Tulliver did not have five hundred pounds. He could not pay Mrs Glegg. The next week, he went to a friend. He borrowed the money. He borrowed five hundred pounds. Then he paid Mrs Glegg.

مشارکت کنندگان در این صفحه

مترجمین این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.